روایت را میتوان همچون جنبههای درهم بافتهای از متن و اثر ادبی به شمار آورد که به همراه زبان، یکی از مهمترین حوزههای نظریه ادبی به شمار میرود. روایتشناسی، درباره شیوههای مختلف بیان رویدادها و تحلیل ادبیات روایی نظیر رمان، داستان کوتاه و حماسه به بحث میپردازد. هر کدام از این شیوهها، متن ادبی را از زاویهای خاص بررسی میکند. شناخت روایت به منتقد، در نقد و تحلیل داستان و عناصر داستانی و نیز به آفریننده داستان در فرایند آفرینش داستان کمک میکند. پژوهشگران از راه روایتشناسی داستان، ساختار و مناسبات درونی نشانهها را در متن باز مییابند. در این مقاله کوشیده شده است به بررسی روایت در سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی (خانهای برای شب، دشنام و صدا که میپیچد) و مسائلی را که در خواندن داستان اهمیّت دارند، امّا از جهتی به قدری آشکارند که گاه دیده نمیشوند، پرداخته شود؛ درک شیوههایی که ما را به برداشتی تازه و نو از داستان میرساند و ارائه تفسیری بهتر از داستان که بهسادگی از روساخت متن، قابل درک نیست.
نادر ابراهیمی بیشتر به اعتبار دلبستگی به کودکی، کودکان و ادبیات کودک برای نویسندگان کودک و نوجوان و به تبع آن «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان» مطرح بوده و هست و این ویژهنامه، همین وجه از جمیع وجوه او را در نظر گرفته است؛ گرچه گاه نویسندگانی با نگاهی بزرگسالانه، تعلقات بزرگسالانه یا حتی علایق سیاسیاش را نیز ذکر کردهاند؛ اما محور این مقالهها نادر ابراهیمی نویسنده کودکان و نوجوانان است.
بزرگ علوی از دوستان نزدیک هدایت و یکی از اعضای گروه معروف به « ربعه » بود . او در یک خانواده تجارت پیشه به دنیا آمد . بعد برای ادامه ی تحصیل به آلمان رفت و دوره دبیرستان و بخشی از تحصیلات دانشگاهی خود را در آنجا به پایان برد. علوی پس از مراجعت به ایران با صادق هدایت ، نویسنده برجسته مکتب جدید داستان نویسی ایران در سال 1309 آشنا شد . این دو به اتفاق نویسنده دیگری به نام ش.پرتو ، « انیران » را در سال 1310 نوشتند که شامل سه داستان بود . هدایت « سایه مغول » و علوی « دیو » را که درباره هجوم اعراب به ایـران بود نوشت . بزرگ علوی در همان ایام ، داستان بادسام را نوشت و با کمک صادق هدایت آن را توسط محمد رمضانی مدیر کتابخانه شرق ، در تهران به چاپ رساند. بزرگ علوی نخستین چهره ی انتخابی دکتر ارانی برای انتشار مجله دنیا بود . در این مقطع حدود سه سال از دیدار و آشنایی جدیدشان در ایران می گذشت . پس از پیوستن ایرج اسکندری به آنان ، نخستین شماره مجله ی دنیا را در یکم بهمن 1312 در تهران منتشر کردند. علوی یکی از سه عنصر تحریریه این مجله بود . هدف اساسی و عمده مجله دنیا که به صورت قانونی و علنی منتشر می گردید ، روشنگری و آشنا کردن دانشجویان و جوانان ایرانی با آخرین دستاوردهای دانش ، صنعت ، فن و هنر جهان آن روز بود . این مجله نه تنها فاقد هرگونه سمت گیری حزبی بلکه هیچگونه موضع گیری صریح سیاسی علیه حکومت وقت ایران نداشت. بعد از انتشار چندین شماره مجله دنیا در اردیبهشت 1316 اداره شهربانی و امنیتی وقت ایران ، این جریان را به عنوان یک جریان کمونیستی وابسته به کمینترن تلقی کرد و با پرونده سازی که توسط رئیس شهربانی وقت سازماندهی شده بود ، ( بعد از سقوط حکومت رضاشاه این موضوع روشن گردید ) همه فعالان این گروه که بعدها به نادرست « گروه 53 نفر » یاد شدند ، تخت عنوان فعالیت کمونیستی و براندازی حکومت وقت متهم و به حبس های طولانی مدت از 3 تا 10 سال محکوم شدند . در این جریان بزرگ علوی به 7 سال زندان محکوم شد ، ولی در مهرماه سال 1320 با برکناری رضاشاه بعد از چهار سال و نیم از زندان آزاد گردید . بعد از سقوط دولت مصدق در سال 1331 علوی به اروپا رفت و مجدداً در آلمان به حالت تبعید فعالیت های علمی و ادبی خود را ادامه داد . از این سال تا انقلاب اسلامی آثار او در ایران اجازه ی انتشار نداشت . در سال 1357 پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک چند در ایران زیست و بار دیگر به آلمان بازگشت تا اینکه در سن 92 سالگی در تاریخ 17 فوریه 1997 برابر با 28 بهمن ماه 1375 بعد از دو هفته بیماری در شهر برلین آلمان درگذشت و بنابر وصیت در قبرستان مسلمانان در کنار پدرش در شهر برلین دفن گردید .
دانشگاه تربیت معلم سبزوار به مناسبت چهل و اندی سال کوشش های علمی و اندیشه ورزی استاد دکتر سیدمحمد علوی مقدم همایش نکوداشتی با هدف ارج نهادن به خرد، اندیشه و دل آگاهی در 13 اردیبهشت 1380 برگزار کرد و کیمیای سخن مجموعه مقالاتی است که به همین مناسبت در سه بخش "یادها، خاطره ها و باورها" ، "زبان، ادبیات و نقد ادبی" و "علوم قرآنی، علوم بلاغی و معرفت شناسی" در برابر دیدگان اهل اندیشه، خردمندی و فرهیختگی قرار می گیرد
در پژوهشهای پیشین، کاوش درباره مضمون عیاری و آموزههای جوانمردی و جریانها و شاخههای این آیین اجتماعی ـ سیاسی عموماً بر اثر غلبه گرایش و نگاه نخبهگرای محققان و محوریت و جایگاه ویژه قرآن کریم و متون دینی، بیشتر معطوف به متون عرفانی منثور و گاه منظوم بوده است. روشنگری و بازنمایی ارتباط تنگاتنگ و کهن عیاری و جوانمردی با متون حماسی و نمایاندن آموزههای تعلیمی ـ القایی این جمعیت اخلاقی میتواند گامی نو و جهتساز باشد تا خاستگاه اولیه و ایرانی عیاری را آشکار سازد و برخی برداشتهای نادرست موجود را نیز در این مورد اصلاح نماید. با این چشمانداز نوشتار حاضر کوشیده است نخست مبانی نظری تحقیق را در چهار محور روایتهای حماسی منثور، ادبیات تعلیمی و چیستی و زیرشاخههای آن، پیشینه تاریخی و فراز و فرودهای جوانمردی و عیاری معرفی کند و سپس با رویکرد تطبیقی موردی و گونهشناختی، به تحلیل و توصیف آموزههای تعلیمی ـ القایی عیاران و جوانمردان در دو حماسه منثور سمک عیار و داراب نامه بپردازد. دست آوردهای جستار حاضر، ناگفتهها و ابعادی را آشکار میسازد که پیشتر بدانها توجهی نشده است.