يكي از مباحث حايز اهميت در زبانشناسي بررسي خصوصيات دستوري گونههاي يك زبان و تعيين ميزان اختلاف ساختهاي دستوري آن با زبان معيار (استانده) است. يكي از گونههاي زبان فارسي زبان شعر است و هدف اين مقاله گزارش نوع و ميزان ساختهاي ويژه دستوري اين گونه زبان فارسي است. شعر عروضي فارسي، براي بيش از يك هزاره، به لحاظ ساختاري دست نخورده باقي مانده و هم امروز نيز تحت محدوديتهاي اوليه قواعد وزن و قافيه يك هزار سال قبل به راه خود ادامه ميدهد. قواعد وزن و قافيه براي شاعر لازم الرعايه است و تخلف و قصور و بيتوجهي به آنها غيرقابل اغماض مينمايد. از همين روست كه شاعران وزن و قافيه را نسبت به ديگر جنبههاي شعر، از جمله ساختار زباني و شفافيت معني، در اولويت قرار دادهاند. اين اولويتبندي موجب گشته كه در مواردي كه بين رعايت الزامات وزن و قافيه و يكي ديگر از جنبههاي شعر (مثلا ساختار دستوري يا شفافيت معنايي) تعارضي رخ ميدهد شاعر، به ناچار، ديگر جنبههاي شعر را فداي سلامت وزن و قافيه نمايد. بديهي است كه اين فداكردن به معناي ارايه ساختهاي غيردستوري و يا تيره كردن معني نيست، چون در اين صورت زباني باقي نميماند تا بستر شعر باشد بلكه شاعر با حداقل تصرفات لازم در ساخت دستوري يا در مقوله معني حداقل نيازهاي وزن و قافيه خود را تامين ميكند.
کتاب حاضر به مناسبت ششمین سال تاسیس صدای آمریکا به زبان فارسی این مجموعه خواندنی را که متضمن گفتارهایی از برنامه های متنوع صدای آمریکاست به عنوان ارمغان نوروزی به شنوندگان صدای آمریکا تقدیم کرده است
یکی از وجوه اهمیت زبان و ادب فارسی در شبه قاره پیوستگی عمیق زبان های ملی و محلی این منطقه با زبان فارسی است. تاثیرات عمیقی که زبان فارسی هم در زمینه واژه ها و اصطلاحات و هم در زمینه قواعد و دستور زبان بر زبان های رایج این منطقه داشته است، مورد تاکید و اذعان اهل فضل و ادب پاکستانی و سایر محققان بوده که در کتاب ها، سخنرانی ها و .... بدان پرداخته اند. این پیوستگی بویژه در ادبیات منظوم بیش از ادبیات منثور به چشم می خورد و به عنوان نمونه بافت و ترکیب شعر اردو و اصطلاحات و قواعد آن به روشنی میزان این تاثیرپذیری را نشان می دهد. بنابراین منابع و مآخذی که بتواند این رابطه و پیوند عمیق را نه فقط برای فارسی گویان و فارسی سرایان این خطه، بلکه برای اردو سرایان نیز روشن تر و معنی دارتر سازد، ضروری می نماید. چه بسا شاعر و نویسنده ای که اصطلاحی را شنیده است ولی معنی دقیق و کاربرد صحیح آن را در شعر و نثر نمی داند و به متون اصلی و مفصل هم یا دسترسی ندارد و یا از چنان تبحر و تسلطی در زبان فارسی برخوردار نیست که به راحتی بتواند از آنها معنی و کاربرد اصطلاح مورد نظر را دریابد...
این جستار به بررسی ارتباط متقابل ساخت اطلاع و ترتیب سازههای جمله براساس نظریه دستوری نقش و ارجاع و به ویژه نظریه ساخت اطلاع لمبرکت میپردازد. ابتدا، با استفاده از نظریه ساخت کانون لمبرکت، به معرفی انواع ساخت کانون در زبان فارسی و نحوه تظاهر آنها خواهیم پرداخت. هدف اصلی این نوشتار تعیین ارتباط ساخت اطلاع و ساخت نحوی در زبان فارسی است. با مطالعه و بررسی ترتیب سازههای جملههای ساده لازم و متعدی، که تحت انواع کانون قرار دارند، به دنبال یافتن تأثیر متقابل ساخت نحوی و ساخت اطلاع خواهیم بود.
خطاب عنصری کلامی (گفتمانی) است که به منظور ایجاد تحرک و انگیزش در کلام به کار میرود عملکرد انگیزش خطاب ناشی از جلب توجه خواننده/ شنونده و درگیر ساختن وی در روند کلام است. عامل صوری این جلب توجه، صور فیزیکی خطاب است که به ترتیب اهمیت ضمایر دوم شخص، افعال دوم شخص، ساختهای ندایی و ساختهای پرسشی میباشند. بالغ بر %96 غزلهای خواجه عماد خطابی است و غزلهای بیخطاب وی از %40 تجاوز نمیکند. انگیزش و به تبع آن خطاب در غزل جنبه میزانی دارد و عامل تعیینکننده میزان آن ژرف ساخت معنایی غزل است. بالاترین میزان خطاب در غزل خواجه عماد دارای ضریب 3.11 خطاب در بیت و میانگین خطاب در غزل خواجه عماد 1.07 خطاب در بیت است و این میانگین، شاخص میزان اهمیت خطاب در ساختار فضای غزل میباشد. دلیل بسآمد بالای خطاب در غزل آن است که چون غزل دارای زیربنای مغازله است، بنابراین در اکثر موارد دارای ژرف ساخت معنایی مثبت و تشکیل شده از مولفههای معنایی امید، عشق، شور و نشاط است و بندرت دارای ژرف ساخت منفی متشکل از مولفههای یاس، حسرت و حرمان میباشد و همین موارد اندک است که زیربنای معدود غزلهای بیخطاب خواجه شده است. تظاهر فیزیکی صور خطاب در %67 غزلهای خواجه عماد در مطلع است و در این موارد نوع ساختار خطابی مطلع بر ساختار خطابی سراسر غزل سیطره دارد. ساختار دستوری مطلع غزل نیز در اکثر موارد تعیینکننده نوع ساختار دستوری غالب بر غزل است. به جز خطاب عناصر دیگری نیز در انگیزش غزل تاثیرشان توجه دارند که اهم آنها واژگان مثبت، ساختار دستوری مثبت، زمان دستوری غیرگذشته، ساختارهای اول شخص و نوع وزن و قافیه میباشد.