زیگبرت سالومون پراور (1925ـ2012) استاد زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه آکسفورد بود و تألیفات متعددی، به ویژه در زمینه ادبیات تطبیقی، از او به جا مانده است، از جمله مقالاتی در باب فرهنگ و زبان و جامعه آلمانی، عصر رمانتیک در آلمان، جزیره فرانکنشتاین: انگلستان و انگلیسی در آثار هاینریش هانیه، و درآمدی به پروهشهای ادبی تطبیقی. نوشته پیش رو به معرفی کتاب اخیر میپردازد که در سال 1973 منتشر شده و شامل پیش گفتار، ده فصل، نتیجهگیری، کتابنامه و پیوست است. نویسنده در پیشگفتار به دو سطر شعر استناد میکند: « از انگلستان چه میدانند/ آنها که تنها انگلستان را میشناسند»، و بدین ترتیب شعر را از حوزه جغرافیا به ادبیات گسترش میدهد، و نتیجه میگیرد که فهم ادبیات با هر پسوندی وابسته به فهم دیگر ادبیاتهاست.
علی اشرف درویشیان را میتوان یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایران دانست. او در نویسندگی به جز صمد بهرنگی، تحت تاثیر نویسندگان بزرگ دیگری مانند بزرگ علوی، صادق هدایت، محمود دولت آبادی، ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر نیز بود. او در نوشتههایش سعی میکرد قلم خودش را با نگاهی به آثار و تکنیکهای نویسندگی این بزرگان روی کاغذ بیاورد. این مجموعه کتابها که زیرنظر او به نگارش درآمده، دربرگیرنده شعر، داستان کوتاه، قصه و نقد و بررسی ادبیات کودک و نوجوان میباشند.
علی اشرف درویشیان را میتوان یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایران دانست. او در نویسندگی به جز صمد بهرنگی، تحت تاثیر نویسندگان بزرگ دیگری مانند بزرگ علوی، صادق هدایت، محمود دولت آبادی، ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر نیز بود. او در نوشتههایش سعی میکرد قلم خودش را با نگاهی به آثار و تکنیکهای نویسندگی این بزرگان روی کاغذ بیاورد. این مجموعه کتابها که زیرنظر او به نگارش درآمده، دربرگیرنده شعر، داستان کوتاه، قصه و نقد و بررسی ادبیات کودک و نوجوان میباشند.
نوشتار پیشرو به معرفی و نقد مقاله «جنسیت، قدرت و کاربرد زبان از دیدگاه تاریخگرایی نوین در گلنگری گلن راس اثر دیوید ممت» نوشته فاضل اسدی امجد و یاسر ذوالفقاری میپردازد و تلاش میکند از این راه برخی چالشهای پژوهشهای نقد ادبی را بهطور کلی و رویکرد تاریخگرایی نو را به طور خاص بیان کند. اگر چه این رویکرد چندان نو نیست و زمان زیادی از پیدایش آن میگذارد، در ایران رویکرد تازهای به شمار میرود و برای بسیاری از پژوهشگران پدیده ناآشنایی است. یکی از دلایل این ناآشنایی، نبود منابع فارسی ـ اعم از تالیف و ترجمه ـ در این حوزه است که همت استادان و خبرگان فن را میطلبد. این ناآشنایی به همراه برخی پژوهشهای غیراصولی به برخی کجفهمیها درباره این رویکرد دامن میزند. در نوشتار حاضر، مقاله نام برده از چهار دیدگاه نقد شده است: نظری، کاربردی، ارتباط عنوان مقاله با موضوع مورد پژوهش و معادلگزینی واژهها.
ادبیات تطبیقی در مقایسه با دیگر رشتههای علوم انسانی دانشی نوپاست که از لحاظ کمی و کیفی با گسترش روزافزون مواجه است. با بررسی تاریخچه این دانش آشکار میشود که شروع آن از فرانسه بوده و سپس به سایر کشورهای اروپایی انتقال یافته و در طول عمر کوتاهش دستخوش تغییرات بسیار شده است. تغییر رویکرد پژوهشهای ادبیات تطبیقی از رویکرد دوتایی به پژوهشهای بینارشتهای و رهایی از حصار تنگ تأثیر و تأثر، ترکیب آن با رشته مطالعات فرهنگی و تولد رشته مطالعات تطبیقی ادبیات و فرهنگ مبین رشد کیفی این دانش است. اولین کرسی ادبیات تطبیقی در سال 1861 ـ حدود یک قرن و نیم قبل ـ رسماً در ایتالیا تأسیس شد و به تدریج در سایر کشورهای غربی نیز به وجود آمد.