ارزش احساسات و نامههای همسایه (1318، 1334) دو اثر نیما یوشیج در گستره نقد ادبی است که در آنها به تبیین اصول و کیفیت شعر نو میپردازد. در این دو اثر، نیما نشان میدهد که چگونه شعر نو به لحاظ رویکرد ساختاری و زبانی از همتایان کلاسیک خود فاصله میگیرد و طرحی نو در میاندازد. در نگاه اول، به نظر میرسد که شعر نیمایی، به دلیل واکنشی انقلابی و ساختارشکنانه نسبت به شعر کلاسیک، از بنیانهای شعر قدیم فاصلهای پرنشدنی و جبرانناپذیر میگیرد. مقاله حاضر تلاش میکند با نگاهی تظبیقی به آراء دو شاعر انگلیسی ویلیام وردزورت و تی. اس. الیوت (که به ترتیب نمایندگان مکتب رمانتیسم و کلاسیسیسم در انگلستان هستند)، و مقایسه نظرات آنان را با آراء نیما در دو اثر یادشده، نشان دهد که نوآوری رمانتیکگونه و قدمت کلاسیک وار در شعر و نقد نیمایی همزیستی مسالمتآمیزی دارند.
جک لندن جزو آن دسته از نویسندگان استثنایی است که از چارچوب ملیت خود خارج شده و به تمامی بشریت مترقی تعلق یافته اند. جک لندن در آثار خود مسائل مختلف و مضامین گوناگونی را مورد بررسی قرار می دهد ولی توجه اصلی او در همه اوقات معطوف به انسان زحمتکش بوده است. به عنوان نویسنده ای دموکرات و اومانیست، لندن با رنگهایی بسیار درخشان انسان فرودست و زحمتکش را با تمامی آرزوها، رویاها، تلاش ها و رنج های جسمی و روحی اش به تصویر میکشد. در آثار برجسته لندن چهره خشن، بی رحم و ریاکار نظام سرمایه داری و سیاست های سراپا سالوسانه آن با ظرافتی هر چه تمام تر عریان شده و ارکان این نظام زیر شلاق شدیدترین انتقادات قرار گرفته است. لندن تنها چاره رهایی از جهنم سرمایه داری را در انقلاب سوسیالیستی می دید و از این نظر در زمان خود شاید تنها نویسنده ای بود که قانونمندی های روند تکامل جامعه را دریافت و آنرا در آثار خود متبلور و متجلی ساخت تصادفی نیست که ماکسیم گورکی او را به عنوان "پیشگام و پیش آهنگ ادبیات کارگری آمریکا" مورد تحسین و تمجید فراوان قرار داد...
موضوع کتاب گزیده ای از سروده های طبری نیما تحت عنوان روجا و مجموعه واژه های طبری (مازندرانی) است که شاعر بلند آوازه و نوپرداز معاصر ایران مرحوم نیما یوشیج (علی اسفندیاری) در اشعار خودآورده است. این واژه ها به لهجه طبری در منطقه بین نور تا نوشهر خصوصا در نقاط کوهستانی و ییلاقی متداول است که شاعر در آنجا زاده شده و بخشی از زندگی خود را در آن نواحی سپری کرده است، هرچند تعدادی از واژه های به کار گرفته شده به وسیله نیما در نقاط میانی و قسمت شمالی جبال البرز و شرق مازندران یکسان تلفظ می شود.
اين نوشتار به شيوه داستانسرايي ناثانيل هاثورن، به عنوان نقطه عطف تاريخ ادبيات آمريكا، ميپردازد. يكي از پيامدهاي انقلاب آمريكا بيبند و باري و ترك پايبندي به ارزشهاي خشكه مقدسان بود. كمي بعدتر رومانتيسيسم اين شكاف را با ستايش فرديت نويسنده و نقش او در ايجاد يك شخصيت نوين آمريكايي ژرفتر كرد. با در نظرگرفتن اين حقيقت كه هاثورن در چنين وضعيتي مينوشت، انتقال چنين مفاهيم مذهبي وسياسي را به درون قلمرو داستان هاثورن ميديد و تلاش ميكرد پيش زمينههاي خشك پيشين را بشكند و آنها را با شيوهاي كه ابايي از محدودكردن معني و دلايل وقايع ندارد، جايگزين كند تا، بدين ترتيب، از منظري متفاوت به دنيا و ساكنانش نظر بيفكند. اين مقاله هاثورن را نويسندهاي آگاه نسبت به هنر خويش معرفي ميكند، براي اثبات اين سخن به بخشهايي از وقايع داستان اشاره ميشود كه هنرمند از خود ردپا بر جاي ميگذارد. همچنين، اين گفتار با تاكيد بر بخشهاي متفاوت داستانهاي وي و همچنين با تاكيد بر زنجيره وقايع، بر اين نكته انگشت ميگذارد كه هاثورن راه را براي تفاسير متفاوت از متنهاي خويش باز ميگذارد، كاري كه به صورت نمادين تلاشي است براي رهايي از قيد و بندهاي دست و پا گير جامعهاش.
معمولاً قرون وسطی را دوران زوال ادبیات نمایشی دانستهاند، زمانی که قدرت کلیسا «بازیگری» را ناجور میدانست، مگر آن که خود بر آن نظارت یا در آن شرکت داشته باشد. این گفتار، با نگاهی به پارهای از شگردهای مردم در اجرای نمایشهای رایج در اروپای غربی در قرون وسطی، به نقش پویای مردم در دگرگونی و شکلدهی متون نمایشی آن دوران میپردازد. با این سخن، میتوان گفت که متون نمایشی قرون وسطی خود جایگاه تنشهای سیاسی ـ اجتماعی میان دستگاههای قدرت و مردم بوده است و، بر خلاف تلقی رایج، مردم با «دستکاری» متون مصوب، دیدگاههای خود را وارد هرم قدرت میکردند و این روند به سرشاری اصول زیباشناسی ادبیات نمایشی کمک کرد.