عطار شیرازی خوش ذوق و شیرین سخنی است که حتی نزد بسیاری از اهل ادب نیز ناشناخته مانده؛ در تذکرههای قدیم و تاریخ ادبیاتهای جدید اطلاعی جز اینکه «از شاهران قرن هشتم و معاصر خواجه حافظ شیرازی است که خواجه قوامالدین محمد بن علی معروف به صاحب عیار را مدح گفته و در سلک شعرای آل مظفر بوده»، نمیبینیم. این منابع، همچنین شعری را که عطار در مورد حافظ شیرازی و سلمان ساوجی سروده، درج نمودهاند. دیوان عطار شیرازی اخیراً به کوشش محقق فاضل آقای «احمد کرمی» بچاپ رسیده که قدم مؤثریست در راه زنده کردن نام شاعری که حق او چنانکه بایسته است شناخته نشده است.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
رستم و اسفندیار برجستهترین، نیکترین و مهمترین پهلوانان شاهنامهاند؛ از اینرو برخورد این دو یل از وزن و حساسیت خاصی برخوردار است. اسفندیار شاهزادهای جوان است، با چشم به تختی که شایستگی آن را دارد. او برخلاف گشتاسب، نه یک موجود آزمند و متزلزل و فریبکار، بلکه دلاور شکستناپذیر و مقدسی اس تکه برای نیکترین دینها و اندیشهها شمشیر زده است. رستم در مقابل او، پهلوان قرون و ابرمردی است که تبلور تکاپو و رنج مردانه یک تبار است. در این کتاب افزون بر مقدمه، سه مقاله پیرامون رستم و اسفندیار و همچنین متن آن از روی نسخه شاهنامه چاپ مسکو آمده است.
داستاننويسي هندي به شيوهاي اطلاق ميشود كه زادگاه آن هندوستان است و اكثر منابع دست اول آن به زبان سانسكريت است. عدهاي از محققان بر آناند كه خاستگاه اصلي داستان هندوستان است كه از آن جا به ديگر نقاط جهان انتشار يافته است. داستاننويسي هندي ويژگيهاي بارزي دارد كه خصيصه آن شمرده ميشود. اين ويژگيها را ميتوان از دو جهت ظاهر و محتوي بررسي كرد. از حيث ظاهر برجستهترين ويژگي آن «لايهايبودن» يا «تودرتويي» است. ويژگي ديگر ظاهري آنان، شكل كليشهاي و قالبي است. به جهت محتوي نيز وجود حيوانات به طور اعم و تعدادي به طوراخص و نيز نقش برجسته، و البته غالبا منفي زنان، همچنين تناسخ از ديگر ويژگيهاي داستاننويسي هندي است.
بسیاری از رباعیات منسوب به خیام در جای جای متون نظم فارسی به نام شاعران دیگر نیز ضبط شده ﺍست. این امر علاوه بر ایجاد تردید در مورد صحت انتساب رباعیات خیام، انتساب چنین رباعیاتی را به شاعران دیگر نیز دشوار ﻣﻰسازد. اختلاف در انتساب رباعیات تا حدی است که گاه برای یک رباعی نام هفت شاعر در منابع مختلف درج گشته است. بیش از یک سده است که پژوهشگران ایرانی و خارجی درباره صحت انتساب این قبیل رباعیات تحقیق کردهﺍند اما ضرورت پژوهشﻫﺎی بیشتر در این زمینه همچنان به قوت خود باقی است. با این که صحت انتساب رباعیات منسوب به حافظ هم پیشتر به وسیله استادانی چون مسعود فرزاد، محمدامین ریاحی و دیگران مورد تحقیق قرار گرفته، هنوز راهی طولانی پیش روی پژوهشگران این حوزه برای تحصیل واقعیت وجود دارد. در مقاله حاضر با مطالعه یازده رباعی که هم به خیام و هم به حافظ منسوب شده، صحت انتساب این رباعیات به دو شاعر بررسی و نقد شده است. پس از ذکر محل و تاریخ انتساب رباعیﻫﺎ به هر یک از دو شاعر، به سبکشناسی زبانی و سابقه تاریخی رباعیات و سنجش مضمون آنها با مضامین رباعیات اصیل خیام پرداخته شده، در نهایت با رد تعلق آنها به خیام و حافظ، انتسابشان به شاعری دیگر بیان شده است.