چون بنده در زمینه فرهنگنویسی اندکی قلم زدهام، با اطمینان عرض میکنم که فرهنگنویسی از مشکلترین کارهاست. یعنی حتی میخواهم بگویم در قسمت فعالیتهای مربوط به زبان، فرهنگنویسی مشکلترینش است و تا کسی وارد این کار نشود، متوجه آن نمیشود که چقدر مشکل و مفصل و پیچیده است. دیگران و عامه مردم خیال میکنند فرهنگنویسی کار سادهای است، چون لغت را مینویسیم و معنیاش را نیز جلویش ذکر میکنیم. کاش به همین سادگی بود. در ایران هزار سال سابقه فرهنگنویسی داریم و همه تقریباً به این صورت بوده که لغت را بگذارند و معنیاش را هم جلویش بنویسند و احیاناً شاهدی هم برایش بیاورند. ولی اگر بخواهیم کار را جدی بگیریم، کار مشکلی است.
«فرهنگ رشیدی» از جمله چند فرهنگ فارسی معروف است. این کتاب اثری است از سیدعبدالرشید تتوی. این کتاب ظاهرا نخستین فرهنگ انتقادی فارسی است که در سال 1064 قمری نوشته شده است. نویسنده بعد از دیباچه، با رعایت حروف تهجی اول و دوم، فرهنگ لغتی در 25 باب ترتیب داده است. منابع اصلی نویسنده، فرهنگ جهانگیری و فرهنگ سروری بوده است. او با تلخیص فرهنگهای پیشین و اصلاح بدخوانیها و نقد لغات و شواهد، طرحی نو در فرهنگنویسی درانداخته است. نویسنده بعد از آوردن لغات، استعارات هر باب را ذکر کرده که البته شمار زیادی از آنها در زمره کنایات میگنجد.
این کتاب شامل هجده مقاله است که در یک دوره زمانی 36 ساله در نشریههای گوناگون فارسی نوشته و منتشر شدهاند. مقالات بنا بر موضوعی که دارند، در پنج بخش حوزه اساطیر ایران، حوزه دین و مذهب، عرصه عقیده و عمل زنان، اقوام در عرصه تاریخ و فرهنگ و حوزههای دانش و فرهنگ و ادبیات تنظیم و تدوین شدهاند. در بخشهای پنجگانه کتاب، نُه کتاب و یک مقاله بلند به زبان اصلی، ترجمه فارسی چهار کتاب از متنهای انگلیسی و عربی و چهار کتاب به زبان فارسی از نویسندگان ایرانی بررسی و معرفی و نقد و تحلیل شدهاند.
فرهنگنویسی در قدم اول کاری بسیار ساده و آسان مینماید. به دلیل همین سادهانگاری است که تا حالا به فکر نبودهاند که در دانشگاهها در گروه زبانشناسی بخشی برای تعلیم فرهنگنویسی قرار بدهند. واقعاً نیاز است که چنین درسی گذاشته شود. چرا آن قدر ساده به نظر میآید؟ برای اینکه به ظاهر به نظر میآید در مدرسه در اوایلش کار را یاد گرفتیم و خوب همان را ادامه میدهیم. در مقابل لغت معنیاش را باید بنویسیم، به همین سادگی. خیال کردیم که به همین ترتیب لغت را داریم و معنیاش را هم خوب پیدا میکنیم و یا میدانیم یا میپرسیم مقابلش میگذاریم و مثالی هم برایش پیدا میکنیم؛ این میشود فرهنگ. خیلی از فرهنگهایی که نوشته شده است به همین صورت است.
لابد با نظریه یاکوبسن، به خصوص این چند ماهه اخیر که یکی دو کتاب و مقاله دربارهاش نوشته شد، آشنایید و دربارهاش شنیدهاید. درباره نظریه یاکوبسن کتابی هم درآمد «نقد ادبی و نظریه یاکوبسن». خوب خیلی صحبتها شده است. این نظریه در حدود سالهای ـ اگر اشتباه نکنم ـ کمی قبل از 1960، یعنی در حدود سی سال پیش عرضه شد. همزمان با آن هم نظرات دیگری بود و الان نظریه یاکوبسن را به عنوان نظریه خیلی جدید دارند اینجا مطرح میکنند.