«ملطفه» یکی از اصطلاحات دیوانی است که در متون نثر دوره غزنوی و سلجوقی فراوان به کار رفته است. از آنجا که این واژه در کتابهای عصر مغول دیده نمیشود، میتوان نتیجه گرفت که این اصطلاح تا اواخر سده ششم هجری مرسوم بوده است، اما پس از استیلای مغولان و رواج اصطلاحات دیوانی ترکی و مغولی، دبیران و نویسندگان، دیگر این اصطلاح را به کار نبردهاند. در میان کتابهایی که به دست ما رسیده است، اصطلاح «ملطفه» نخستین بار در تاریخ بیهقی به کار رفته که اتفاقاً بسامد آن در تاریخ بیهقی، نسبت به متون دیگر بسیار بیشتر است، با این همه در این کتاب تنها به صورت «ملطفه» به کار رفته است.
این کتاب ، فرهنگی است از اصطلاحهای دیوانی دوره معول . دورهای که از نظر تاریخ ایران اهمیت فراوان دارد . زیرا قومی بیگانه – نه تنها از نظر نژاد بلکاز هر جهت نا آشنا به فرهنگ و تمدن ایرانی – نزدیک به یک سده و نیم (۷۵۶ -۶۱۶ه ق) بر ایران حکم راندند و پس از ایشان تا چندی سردارانشان بر قسمتهای مختلف این کشور حکومت کردند و بالاخره آخرین بازماندگان آنان به دست تیمور و فرزندانش (۸۲۷ ه. ق) از بین رفتند و هر چند اثر این قوم در دستگاه تیموری تا حدی باقی ماند. بحث در اینکه مغولان که بودند و از کجا آمدند و چه سان توانستند بر این سر زمین پهناور و فرمانروایانش پیروز گردند، بارها به وسیله تاریخ نویسان ایرانی و بیگانه به میان آمده و درباره آن کتابها نوشته شده است . از این رو ضرورتی ندارد که در این گفتار نیز شرحی بنویسیم . پس با بررسی کوتاه زبانشناسی تاریخی ، به توضیح چگونگی تدوین این فرهنگ خواهیم پرداخت. زبان چنگیز و اروغ او طبعا” مغولی بود ولی به همراه او گروههای دیگری نیز آمدند که زبانشان ترکی بود . این دو زبان از دسته زبانهای آلتایی هستند که منچو (تونگوز ) ، زبان کره ای و به عقیدهای زبان ژاپنی نیز در آن قرار میگیرند…
در زمان ساسانیان دستگاه دیوانی عریض و طویلی به وجود آمد و به احتمال زیاد دیوانها در زمان اینان با همه علاقهای که به بسط و نشر زبان فارسی داشتهاند، به عربی بوده است. در زمان سلطان محمود، ابوالعباس فضل اسفراینی وزیر، دیوانها را به فارسی برگرداند. دستگاه حکومتی در عهد غزنویان و سلجوقیان تقریبا نظیر دستگاه سامانی بوده است؛ الا اینکه در مدتی که حکومت غزنویان طول کشید تا زمانی که دولت بزرگ سلاجقه از بین رفت، تغییراتی در اصطلاحات دیوانی به وجود آمد. این کتاب دربرگیرنده اصطلاحات دیوانی در این دو دوره، یعنی دورههای غزنوی و سلجوقی است.
از کیمیای سعادت نسخههای فراوان کهن و قابل اعتنایی باقی مانده است. بررسی دقیق بعضی از این نسخهها و مقایسه آنها با دو تصحیح منتشر شده از کتاب (چاپهای آرام و خدیوجم) نشان میدهد که در هیچ یک از این دو چاپ، شیوه علمی و دقیقی به کار نرفته است، چنان که مثلا برای بررسی واژهها و ترکیبهای کتاب، باید به نسخههای کهن آن مراجعه کرد. در این جستار برای نمونه پنج واژه «خلاقیت»، «وحشت»، «دوربینی»، «گرسنا» و «تشنا» که در نسخههای قدیمی کیمیای سعادت، به ویژه نسخه مورخ 605 کتابخانه ملک آمدهاند، اما در چاپهای موجود تغییر یافتهاند، معرفی شدهاند. از میان این پنج واژه،«گرسنا» و «تشنا» ـ نا آنجا که میدانیم ـ در هیچ متن دیگری به کار نرفته و بنابراین از فرهنگها فوت شده است. سه واژه دیگر، اگر چه در فرهنگها وجود دارد، بر اساس متن کیمیای سعادت معنیهای تازهای پیشنهاد شده که باید به معنیهای پیشین اضافه شود.
کيمياي سعادت مهمترين اثر فارسي ابوحامد محمد غزالي است که در ايران دو بار تصحيح و منتشر شده است: بار نخست در سال 1319 به اهتمام احمد آرام و بار دوم در سال 1361 به کوشش حسين خديوجم که پيشتر هم در سال 1354 نيمه نخست کتاب را به چاپ رسانده بود. اين مقاله بر آن است تا با بررسي اين دو چاپ، به ويژه تصحيح خديوجم و مقايسه آنها با نسخ کهن کتاب، کاستيها و اشکالات اين دو تصحيح را نشان دهد و ضرورت تصحيح دوباره کيميا را گوشزد کند. در اين راستا افزون بر نسخ اصلي مورد استفاده خديوجم، از نسخه موزه ملک (مورخ 605 ق)، دو دستنويس موزه بريتانيا (مورخ 644 ق. و 672 ق.) و نسخه نويافته اوپسالا (مورخ 614 ق.) بهره برده و نشان دادهايم که معرفي نکردن کامل نسخهها، انتخاب نابه جاي نسخه / نسخ اساس، نامعلوم بودن شيوه تصحيح و انتقادي نبودن آن، افتادگيها، افزودههاي بيپشتوانه و برخي اشتباهات فاحش در تصحيح واژههاي غريب و نادر، مهمترين اشکالات اين دو چاپ ـ به ويژه چاپ خديوجم ـ بوده است. اين اشکالات به حدي است که گاه معني و مفهوم عبارات دگرگون شده و به کلي با آنچه مولف در صدد بيان آن بوده، اختلاف پيدا کرده است.