سیدعلی میرافضلی درباره سبب تالیف کتاب می گوید: در سال 1316 تا 1319 از جمله درسهایی که می گفتم درس املاء بود روشی را که در پیش گرفته بودم چنین بود که برای هر نوبت موضوع تازه را در نظر گرفته و به اندازه یک دیکته آن را شرح و بسط داده و در ساعت مقرر برای دانش آموزان میخواندم تا از خارج بنویسد، تجربه معلوم می داشت که عموم دانش آموزان برای نوشتن این نوع از دیکته آماده تر بودند آنکه آثار انزجار از چهره ایشان مشهود گردد با اهتزاز تمام در نوشتن آن اهتمام داشتند این طریقهاز چند لحاظ برای دانش اموزان ایجاد رغبت می نمود یکی تازگی مطلب که بطور کلی بیان هر موضوع تازه توجه مخاطب را جلب کرده و او را برای اصغای آن مهیا می نماید دیگر آنکه لغات مشکلی که در ضمن این طرز املاء بکار برده میشود بیشتر از مردم بدان تکلم نموده و به گوشها آشنا می آید به علاوه چون با عبارات ساده ذکر می شود در نتیجه از دشواری آن کاسته و حکم سهل و ممتنع را پیدا می نماید و دانش آموز بدون آنکه دشواری لغت او را خسته خاطر و ملول گرداند در طی نوشتن عبارات آسان آنرا فرا میگیرد.
این اثر که دو نسخة خطی و چاپ سنگی آن موجود است بوسیلة مولانا غلام محمد هفت قلمی دهلوی شاعر متخلص براقم متوفی بسال 1939 میلادی = 1239 هجری قمری نوشته شده است این کتاب بعدها بوسیلة محمد هدایت حسین، مدرس زبان فارسی و عربی در کالج کلکته هندوستان تصحیح و تحشیه شده است و با اضافاتی و یک مقدمة بسیار جالب بچاپ سنگی انتشار یافته است. این کتاب شامل فهرست الرجال که محتوی 39 صفحه علاوه بر صفحات اصلی کتاب و یک مقدمه بسیار جالب بقلم مصحح کتاب یعنی محمد هدایت حسین در 8 صفحه و خود کتاب شامل چهار مقاله بشرح زیر است: 1- مقاله اول = در بیان حدوث رسم خط عربی 2- مقاله دوم = در ذکر حدوث و ایجاد اقسام رسم خط اهل فرس قدیم.
این فرهنگ دربرگیرنده اصطلاحات، لغات، واژهها و مفاهیم ادبی و بلاغی بالغ بر دویست کتاب فنون بلاغت و ادب و آثاری است که به گونهای در ارتباط با اینگونه مسائل هستند. مؤلف بر اساس مآخذ مشخص یادداشتهای فراوانی تهیه کرده و آنها را به ترتیب الفبای فارسی همراه با مآخذ گوناگون به صورت علائم اختصاری آورده و تا آنجا که منابع استفادهشده اجازه میداده، معادلهای لاتین واژهها و اصطلاحات را نیز ذکر کرده است.
نویسنده در آغاز دربارهی هویت فرهنگ و هنر بحث میکند و طی آن خاطرنشان میسازد که هویت ایرانی اسلامی، بیش از هرچیزی در هنر و انواع گوناگون آن جلوهگر شده است. وی سپس اطلاعات گوناگونی در خصوص خوشنویس، تذهیب و جلید، نگارگری، نقاشی، مرقعات، معماری و موسیقی در عهد صفوی یا مکتب اصفهان، به دست میدهد. به تصریح نویسنده: مکتبهای خوشنویسی هرات و تبریز در واقع زمینهساز هنر درخشان و خوشنویسان مکتب اصفهان گردیدهاند. در دورهی شاهعباس صفوی (996 - 1038 ق) که خود از پایهگذاران مکتب اصفهان بود، خوشنویسان ایرانی بزرگی از جمله میرعماد، علیرضا عباسی و احمد نیریزی خوش درخشیدند. صنعت تذهیب نیز پس از آن که در دورهی تیموری رشد فزایندهای در ایران پیدا کرد، در عهد صفوی ادامه یافت و پس از تبریز و قزوین، شهر اصفهان مرکز اینگونهی هنری شد. از میان مذهبان مشهور مکتب اصفهان میتوان ملا هلال مذهب، غیاثالدین مذهب و حسین مذهب را نام برد. با آغاز حکومت شاهعباس بزرگ و جذب هنرمندان رشتههای گوناگون هنری به دربار آن پادشاه، هنرمندان نقاش و نگارگر بسیاری ظهور کردند که از آن میان میتوان از رضا عباسی، بنیانگذار برجستهی مکتب نقاشی اصفهان و شاگردان او یاد کرد. رضا عباسی که از میان آثار بسیارش میتوان به نقاشی و نگارههای دو نسخهی خطی شاهنامهی موجود در موزهی متروپولتین نیویورک اشاره کرد، شاگردان بسیاری نیز پرورش داد. دیگر نقاش برجستهی عهد صفوی، محمد زمان نام داشت که در کار تذهیب، قلمدانسازی و خوشنویسی نیز ماهر بود. او در نقاشی به نگرش تازهای دست یافت که به شیوهی محمد زمان شهرت گرفت. از آثار او میتوان از نقاشی و تکمیل سه صفحهی سفید و خالی نسخهای از خمسهی نظامی گنجهای به خط شاه محمود نیشابوری و یا آثاری از نقاشان مشهوری چون میرک، سلطان محمد و میرسید علی اشاره کرد. هنر معماری نیز در مکتب اصفهان جایگاه ویژهای دارد، چنان که عمارت یا کاخ عالیقاپو، مسجد شیخ لطفالله و کاخ هشت بهشت از شاهکارهای معماری این دوره به شمار میروند. موسیقی نیز در دورهی شاهعباس حیاتی تازه یافت. از میان موسیقیدانان این عهد میرزا محمد کمانچهای، استاد یوسف مردود و احمد کمانچهای چهرهی شاخصی داشتند.