پیش از آغاز و بنیاد نهادن هر گونه زمینهای برای ساختار و داوری یا افشاندن و پراکندن تخم سخنی شتابزده و نابه هنگام، درباره ریشه و بنمایه ساختاری این نام ـ رباعی ـ و نیز پیشینه مهزده و فرورفته در تاریکیاش، با آن همه پیچ و خمهای ریز و درشت دستوری که برایش گفته و نوشتهاند ـ و نمیدانیم که آنها را از کجا آورده و چگونه درهم آمیختهاند و یا چرا چنین کردهاند؟ ـ نیاز به آن داریم که نخست در پیرامون و سپس درباره این نامواژه سرشناس و پرآوازه زبان پارسی و نیز برای روشنگری و شناخت هر چه بیشتر و نزدیکشدن تنگاتنگ با آن، گامی ـ اگر چه کوتاه ـ به پیش بگذاریم و دیدمان خود را تا آنجا که میشود، به یاری و برپایه آن توانمند و استوار سازیم و بدین سان ـ با آن که نمیتوان هیچ گاه به پاسخی همهکس پذیر در پژوهشهایی این چنین دست یافت ـ به گونهای راه را برای خویش و نگاه در پرسش پیچیده ای که به این واژه ویزه داریم و نیز دوستداران این گونه زمینهها هموارتر گردانیم. تا از دید خود نکند ناخواسته و نبایسته، سخنی ناپیراسته گفته یا نوشته باشیم. در پرامون رباعی و خاست گاه آن تاکنون پژوهشهایی والا و خواندنی، از سوی پژوهندگان و دانشوران ایرانی و بیگانه، به گونههایی گوناگون هم چون بررسی کوتاه یا بلند، دفتر جداگانه و ... برای دوستداران این شیوه و رشته از هنر شاعری، بسیار به انجام رسیده و آماده گردیده که هر کدام خود به تنهایی رهنمونی ارزنده و رسا در این راستا برای خواهندگان آن است.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
رستم و اسفندیار برجستهترین، نیکترین و مهمترین پهلوانان شاهنامهاند؛ از اینرو برخورد این دو یل از وزن و حساسیت خاصی برخوردار است. اسفندیار شاهزادهای جوان است، با چشم به تختی که شایستگی آن را دارد. او برخلاف گشتاسب، نه یک موجود آزمند و متزلزل و فریبکار، بلکه دلاور شکستناپذیر و مقدسی اس تکه برای نیکترین دینها و اندیشهها شمشیر زده است. رستم در مقابل او، پهلوان قرون و ابرمردی است که تبلور تکاپو و رنج مردانه یک تبار است. در این کتاب افزون بر مقدمه، سه مقاله پیرامون رستم و اسفندیار و همچنین متن آن از روی نسخه شاهنامه چاپ مسکو آمده است.
بارها از این و آن، اینجا آنجا شنیدهایم و میشنویم که: یکی از بزرگترین کاستیهای نوشتار و الفبای پارسی، نداشتن آواها در آن است و چون این کمبود بزرگ را دارد، نمیشود آن را به درستی خواند؛ پس بهتر است ـ از دیدگاه برخی باید ـ الفبای خود را کنار بگذاریم و الفبای لاتین را جایگزین آن کنیم! چون آن آواها را که باید ندارد! اگر هم الفبای لاتینی در برخی از واکها با زبان ما هخوانی نداشته باشد، سخت نمیگیریم، برایش خواهیم ساخت! چنانچه در ترکیه کردهاند و یا آلمانها برای خودشان ساختهاند.
یکی از سه مقوله اصلی در دانش زبانشناسی در مورد تمام زبانهای دنیا، که جوهره زبان را میسازد: «امواج صوتی یا انرژی ارتعاشی از حنجره است که (فونتیک) یا آواشناسی نام دارد و نیز نظامی که بین اجزاء زبان وجود دارد و دستگاه صوتی یا (فونولوژی) یا واجشناسی را بوجود میآورد؛ در مطالعه دستگاه صوتی زبان بیشتر به کارکرد یا وظیفه اصوات در ارتباط آنها با الگوی دستوری و واژگانی زبان توجه میشود».