«ساختار زمانی» نظریهای است که به چگونگی شکلگیری ساختار داستان به تأثیرپذیری از زمان میپردازد. در رمان چشمهایش، ارتباط علی و معلولی بین وقایع، با استفاده از عامل زمان برقرار میشود. برهمخوردن توالی قراردادی زمان، باعث شده است این رمان شروعی از میانه داشته باشد. بازگشتهای مکرر به گذشته در خاطرات فرنگیس، زمانی غیرخطی و مدور در رمان ایجاد کرده است. هر حادثه این رمان، مانند حلقهای است که از یک نقطه شروع میشود (زمان حال و محیط مادی؛ اتاق فرنگیس) و پس از شرح ماجرا (بازگشت به گذشته) به همان نقطه آغاز (زمان حال) باز میگردد. به این ترتیب، نویسنده به نوعی در زمان داستانی، سنتشکنی میکند. هدف این پژوهش، بررسی «ساختار زمانی (زمان غیرخطی)»، در رمان چشمهایش است و هدف از انتخاب این موضوع، انطباق این نظریه بر گونه ادبی رمان است.
جمهوری شوروی اوزبکستان مهمترین جمهوری اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در آسیای مرکزی، اگرچه همسایه دیوار به دیوار ایران نیست، ولی با ملل ساکن فلات ایران و از جمله کشور ما سوابق تارخی دارد. در عین حال علقه معنوی و پنهانی بین مردم کشور ما و مردم اوزبکستان از قرنها پیش توسط شعرا و بزرگان دو قوم برقرار بوده و رجال علم و ادب ایران در این سرزمین همواره مورد محبت و احترام بودهاند. این کتاب دربرگیرنده یادداشتهای سفر بزرگ علوی به اوزبکستان است که به مناسبت جشن پانصدساله علیشیر نوایی در سال 1327 صورت گرفته است.
اکثر کتابهای علوی به زبانهای مختلف (حتی ازبکی) چه در غرب و یا شرق ترجمه شده اند، فقط به نظر نمیرسد که کتاب « اوزبکها» (تهران 1327) که سفرنامه مسافرت او به ازبکستان در زمان اشتغال در « انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی» میباشد و بندرت در نوشته ها از آن یاد شده، ترجمه شده باشد. این کتاب در برهه ای نوشته شده که استالین تبر تقسیم را بر ورارود کوفته ، تاجیکستان کوچکی بر پا کرده و مناطق وسیع پارسی زبان مثل سمرقند و بخارا را در کشور نوپایی بنام ازبکستان و با زبان رسمی ترکی جغتایی که حالا ازبکی نامیده میشد جای داده است. علوی همچنانکه از عنوان کتاب نیز پیداست در این کتاب به ندرت از کلمه« تاجیک» وبسیار زیاد از اصطلاح «اوزبک»استفاده کرده ونیز به پارسی گویی مردم آن سامان کم بها داده است: «در راه مابین سمرقند و فرودگاه این شهر یک نفر شوفر که بفارسی شکسته ای گفتگو مینمود...». البته بعد ها او در کتاب « گذشت زمانه» در باره افکار گذشته سیاسی اش نوشته است: « ...به علاوه من در آن زمان تحت تاثیر حزب توده و استالینیسم بودم و هرچه دانای کل میگفت و مینوشت می پذیرفتم و در صحت آن شک نمیکردم».
رمان درازناي شب، از جمله رمانهاي واقعگراي دهه چهل محسوب ميشود که جمال ميرصادقي آن را به نگارش درآورده است. اين رمان به بازتاب يکي از چالشهاي مهم جامعه يعني «انقطاع و شکاف نسلي» اختصاص يافته است. اين مضمون اگرچه يکي از کهنه مضمون هاي ادبيات فارسي به شمار ميرود، از آنجا که همواره در تمام اعصار و در ميان اکثر ملل، جريان دارد توجه بسياري را به خود معطوف کرده است. انعکاس اين موضوع مهم اجتماعي در رمان، ميتواند در آگاهي بخشيدن به بسياري از خانوادههاي ايراني که هنوز با اين چالش مواجه نشدهاند، کمک شاياني کند. نويسنده در درازناي شب، اين معضل اجتماعي را در يکي از خانوادههاي سنتي رمانش که نماينده بسياري از خانوادههاي ايراني است، به نمايش گذاشته و عواملي را که به تدريج در محيط خانواده، سبب ظهور و بروز اين شکاف ميشود، با دقت و مهارت خود به تصوير کشيده است. او در اين رمان، نسل جديد و جوان را در برابر نسل بالغ و سنتي قرار داده و انقطاع نسلي را که همان عدم اشتراک ميان تفکرات پدران و مادران با فرزندان است، ترسيم کرده و نشان داده است که چگونه «انقطاع نسلي» ميتواند نسل جديد را در برابر نسل قبلي (نسل بالغ) به شورش وادارد و انقطاع کامل و شکاف نسلي را سبب گردد.
يكي از نظريههاي مطرح در شاخههاي معنيشناسي، معنيشناسي شناختي است. از جمله ساختها و فرايندهاي مفهومي كه معنيشناسان شناختي به آن پرداختهاند، طرحوارههاي تصويري يا فضاهاي ذهني است. طرحوارههاي تصويري سطح اوليهتري از ساخت شناختي زيربناي استعارهاند كه امكان ارتباط ميان تجربيات فيزيكي ما را با حوزههاي شناختي پيچيدهتري فراهم ميكنند. بر اساس طرحواره حجمي تجربهاي كه انسان از وجود فيزيكي خود مبني بر اشغال بخشي از فضا دارد، درك مفهوم انتزاعي حجم را براي او امكانپذير ميسازد و انسان مظروف ظرفها و مكانهايي ميشود كه داراي حجم هستند و اين تجربه فيزيكي را به مفاهيم ديگر كه به لحاظ جوهري يا مفهومي حجم ناپذيرند، بسط ميدهد و طرحوارههايي انتزاعي از احجام فيزيكي در ذهن خود پديد ميآورد. از طريق طرحواره حجمي ميتوانيم مفاهيم انتزاعي را كه بر بودن چيزي درون چيز ديگر دلالت دارد در قالب مفاهيم و تجربههاي عرفاني مورد بررسي قرار دهيم؛ از جمله مباحثي كه در اين پژوهش بر مبناي طرحواره حجمي مورد بررسي قرار گرفتهاند، موارد مربوط به آيه نور، كلمه توحيد، اطوار دل، اقليم هشتم و شهرهاي زمردين آن و دريا است. بر اساس طرحواره حجمي، انسان به وسيله مفاهيمي كه از تجارب فيزيكي ذخيره شده در ذهن خود دارد ميتواند فضاهاي فراحسي و مفاهيم انتزاعي و بسياري از تجارب و حوادث دروني و عرفاني را تبيين كند. در اين پژوهش ابتدا معنيشناسي شناختي و طرحوارههاي تصويري به طور مختصر تعريف ميشود و سپس درباره مكانها و مفاهيم عرفاني و انتزاعي كه در بعضي از متون عرفاني؛ از جمله مثنوي معنوي بر اساس طرحواره حجمي بيان شدهاند، بحث ميشود.