نیمایوشیج و بدر شاکرالسیاب، دو شاعر نوگرا و متجددند که در عین بعد مکانی و زمانی، روحیات مشابه و زبان شعری یکسان دارند؛ هر دو در روستا و دامان طبیعت بزرگ شدهاند و برای ادامه تحصیل، وطن و دیار خود را ترک کردهاند. بیان تنهایی و غربت و طبیعتگرایی مشخصه بارز در اشعارشان است. همچنین نوعی رمزگرایی اجتماعی در اشعارشان به چشم میخورد، چنانکه با الفاظی نمادگونه، دردهای اجتماعی و سکوت و خفقان دوران استبداد را بیان کردهاند. مقاله حاضر به دنبال پاسخی برای سؤالهای زیر است: 1. زبان شعر دو شاعر چه تفاوتها و شباهتهایی با هم دارد؟ 2. دلیل رویآوردن دو شاعر به شعر نو چه بوده و از چه زمانی آغاز شده است؟ 3. آیا تجدد و نوگرایی بدرشاکرالسیاب و نیما فقط در شکستن وزن و قالب است؟ 4. بارزترین تصویرپردازیها در اشعار دو شاعر کداماند؟
مثنوی گل وبلبل که درباره عاشقی کردن بلبل در کنار گل و مخالفتهای گاهوبیگاه مادر بچه بلبل است. تم مرکزی ِ شعر در واقع رابطه بین ِ گل و بلبل بود که دو نشانه شعری اند تا حقایق به صورت رمز به تمام هنرها نفوذ کنند. گل کنایه از مفاهیمی چون زیبایی، عشق، وحدت ِ الهی، شعر، موسیقی و محبوب گرایی است در حالی که بلبل نشانه کثرت و چندگانگی است.، که به صورتی نمادین سروده شده، از میرزا کاظم مهجور همدانی شاعران نیمه دوم سده دوازدهم هجری است که در هیچیک از سرچشمههای تاریخ و ادب که مورد تفحص ما قرار گرفته، شرح حالی از وی پیدا نیست. نسخۀ حاضر در 419 بیت در قالب مثنوی سروده شده است و به بیان نمادین عشق بین گل و بلبل اختصاصیافته است. یکی از راههای انتقال مفاهیم عرفانی در متون صوفیانه منثور و منظوم فارسی، استفاده از قالب حکایت و داستان است. حکایات صوفیه بهعنوان بخش مهمی از ادبیات عرفانی با اهداف گوناگونی در کتب صوفیه به کار گرفته میشوند که عمدهترین آنها ترغیب و تعلیم صوفیه در سیروسلوک است. مهجور همدانی در گل و بلبل کوشیده است تا مبانی و اصول عرفانی را به صورت رمز و نماد به مخاطب ارایه دهد.
این کتاب گرچه به صورت مستقیم درصدد بررسی روانشناسی و جامعهشناسی شعر نیست؛ اما در کنار بحث نوگرایی شعر، به سیر تحولات آن، از سالهای قبل از اسلام تا اواخر قرن بیستم میپردازد و آن را در دو بعد قالب و محتوا مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد؛ ضمن آنکه در ادامه بحث و توضیح هر یک از دورههای سیاسی ـ ادبی، به تعدادی از شاعران برجسته آن عهد نیز اشاره میکند. گفتنی است نوگرایی مورد بحث در این کتاب، تنها به سیر تحولات شعر میپردازد و از ورود به مباحث و موضوعات نثر، به طور کلی خودداری نموده است.
ابن هاني (320- 363 هـ.ق) يكي از بزرگترين شاعران شيعي و متبحرترين شاعر اندلسي است، كساني كه در كتب مختلف ادبي، مختصري از ابن هاني نگاشتهاند، وي را به سبب افراط در مدح متهم به كفر و ارتداد نموده و بيبند و بار شمرده و معتقدند كه دست به كارهاي حرام ميزده است. و عدهاي بيان ميدارند او تا زماني كه در اندلس ميزيسته هيچ اعتقادي به مذهب شيعه اسماعيلي نداشته است، و مرگ او را ناشي از ميگساري و اعمال ناشي از آن شمردهاند. اين مقاله بر آن است تا به ابهامها و اتهامها و سوالهاي برآمده از آنها پاسخ گويد.
ابو هلال عسکري در ميان علماي نقد و بلاغت قبل و هم عصر خود، اولين کسي است که مباحث نقد و بلاغت را در کتاب الصناعتين در هم آميخته، ويژگي بلاغت و پيام رساني هر سخن را مورد نقد قرار داده، معتقد است که متکلم براي الهامبخشي و تأثير بر روح و روان مخاطب، علاوه بر نياز به ابزار فني، نيازمند آن است که خداوند موهبتي طبيعي و فطري در او به وديعه نهاده باشد، و هر گونه سخنش به تکلف و تصنع متصف ميگردد. به همين جهت براي تلائم ميان لفظ و معناي ذاتي و تجربه شعوري و بار احساسي که بايستي مورد تعبير قرار گيرد، ميگويد: لفظ نبايد متکلفانه بر زبان جاري شود، بلکه بايستي از اعماق جان نشأت گرفته، بطور طبيعي بر زبان جاري شده، و متکلم در ارائه آن دچار مشقت و خستگي نگردد؛ در غير اين صورت نه خيري بر الفاظ مترتب است و نه لطفي بر معاني. لذا سعي ما در اين نوشته اين است که به بيان ويژگيهاي سخن مطبوع و متکلف از ديدگاه ابوهلال بپردازيم و بيان داريم كه الفاظ و معاني براي الهام بخشي از چه شرايطي بايستي برخوردار باشند.