در جنگ تحميلي عراق و حاميانش عليه مردم ايران (1359-1367 ﻫ.ش)، علاوه بر آسيب به تأسيسات و امکانات کشور و نيز شهادت بسياري از هموطنان رزمنده، به جسم و جان غيرنظاميان، از جمله زنان و کودکان بيدفاع هم، آسيبهاي جبرانناپذيري رسيد. تحليلِ بازتاب هنري رويداد و گزارش مقاومت مردم، به ويژه از زبان نويسندگان و شاعراني که مسائل جنگ را تجربه کردهاند، بسيار آموزنده است. قيصر امين پور (1338-1386 ﻫ .ش.) از نخستين و توانمندترين گروه نويسندگان و شاعراني بود که جنگ تحميلي را در آثارشان به تصوير کشيدهاند و از چهرههاي برجسته ادبي معاصر، هم در زمينه ادبيات کودک و نوجوان و هم در حوزه شعر مقاومت به شمار ميآيد. هدف از تحليل گزارههاي ادبي او، پاسخ به اين پرسشها است که جنگ با کودکان چه ميکند و کودکان چه واکنشي در برابر جنگ از خود نشان ميدهند؟ مسئله مورد پژوهش نيز نسبت ميان دو مفهوم جنگ و کودکي، آن هم نه در ميدان رزم، بلکه از ميان آثار امين پور است که با رويکرد ميانرشتهاي بررسي ميشود. مجموع نظر و هنر امين پور، اجمالا نشان ميدهد که او در کنار روايت پايداريها و دلاوريها، از بيان نيازها و آزردگيهاي کودکان غافل نيست.
کتاب ادبیات حزبی و نظریات لنین درباره ادبیات و هنر ترجمه مهدی سپهر است که در سال 1358 توسط انتشارات شباهنگ به چاپ رسیده است.
کتاب سفینه المحمود اثری از محمود ميرزا قاجار به كوشش دكتر خيام پور در دو جلد اين كتاب به احوال و شخصيت و افكار فتحعليشاه قاجار و جامعه شناسي دوران وي ميپردازد ...محمود ميرزاي قاجار در كتاب خويش "سفينه المحمود" حدود مملكت آذربايجان را با دقت تمام ترسيم كرده است. وي حدود شمالي آذربايجان را به دربند در داغستان روسيه و گرجستان در قفقاز؛ و حدود غربي آذربايجان غربي را در غرب به ارزروم (ارضروم) در شمال شرق تركيه مي رساند. او شهرهاي اوردوباد، ايروان، قره باغ، شكي، شروان، دربند، قبه، باكو، بيلقان در قفقاز و همچنين شهر تالش در ساحل درياي خزر، شهر همدان و شهر فعلا كردنشين ساوجبلاق (مهاباد) در شمال غرب ايران را از شهرهاي معروف مملكت آذربايجان دانسته است. وي مي گويد: «مملكت آذربايجان و تشخص ولايات آن: در ابتدايش از رودخانه قيزيل اوزن است و انتهايش به گرجستان متصل، از طرفي به ارزنه الروم و دربند. معروف به چند شهر است، اعظم [آنها] دارالسلطنه تبريز. قصبات و شهرهاي معروفش به اين تفصيل است: اردبيل، اهر، مشكين، سراب، خلخال، تبريز، مرند، اردوباد، ساوجبلاق، سلماس، خوي، نخجوان، ايروان، گنجه، قره باغ، شكي، شروان، دربند، قبه، بادكوبه، تالش، بيلقان، ارومي، صائين قلعه، همدان. اهل آن ديار به صداقت معروفند و اغلب ترك زبانند...
ماجرای پایانناپذیرِ سخنِ حافظ به معمّایی هنری بدل شده است و از کندوکاوِ کلام او مضمونها پرداختهاند و میپردازند؛ بهویژه غزلهای هوشنگ ابتهاج (ﻫ. ا. سایه) نظایرِ متنی و فرامتنیِ فراوانی از غزل حافظ در خود دارد که حاکی از گفتوگوی درونی و تاریخی با هنر و اندیشه حافظ است. هدف از این نوشتار، طرحِ منطقِ گفتوگویی و کاربرد نظریه ادبی ـ اجتماعیِ متن از میخائیل باختین در سنّتِ جوابگوییِ شعر فارسی با مطالعه رویکرد ابتهاج به حافظ است که همچنین میتواند نقدی بر نظر برخی در بابِ سیرِ قهقرایی و سبکِ تقلیدی یا بازگشتیِ شعر ابتهاج باشد. در مجموع با بررسی سنّت فوق بر پایه آرای ساختگرایانی چون رولان بارت و ژولیا کریستِوا، غزلهای مکالمهبنیاد و نیز حافظانه سایه، تحلیلِ بینامتنی و گفتمانی میشود. اجمالاً باید گفت که مکالمهگراییِ ابتهاج از نشانههای متنی تا سطحِ اجتماع در نوسان است. از سویی ارجاعهای بینامتنیِ او غالباً به محور همنشینیِ سخنش، از جمله بازتولیدِ رمزگانِ زبانی، شیوه بیان و موسیقیِ شعرِ حافظ، محدود گشته است و از دیگر سو، گفتمان تاریخیِ او بهویژه در سه قطبِ جامعه، انسان و عشق، جدالی با سخن حافظ دارد.
وصف در ادب جاهلی عرب، همواره از برجستگیهای هنری و بلاغی آن بوده است و وصف مناظر طبیعت نیز پس از پراکندگی مسلمان در دیگر سرزمینهای فتح شده، بیشتر پسندیده ذوق عرب گشت. هرچقدر که «شعب بوان» در گستره تاریخ و ادب ایران گمنام مانده باشد، برعکس در نوشتههای عربی، به عنوان یکی از چهار بهشت گیتی، بسیار سرشناس و به یادماندنی گشته است. توصیف تماشاگران شعب بوان، خبر از خوشنامی این گذرگاه کهن نزد جغرافی دانان و جهانگردان مسلمان میدهد؛ تا جایی که زیبایی دره به عنوان موضوعی ادبی، سرچشمه انگیزش و الهام بسیاری از ادبای عرب شده است. در نوشتار حاضر، از طریق نقد روانکاوانه و از دریچه ذهنیت ادبی عرب، به تحلیل مجموع تصاویری خواهیم پرداخت که در آن عناصر طبیعت و جغرافیای شعب بوان را با شیوههای خیال انگیز و مکانیسمهای رویاپردازانه توصیف نمودهاند؛ سعی ما بر آن است تا از روی آن عناصر خیال و رویا، پاسخ روانشناسانه درستی درباره رویکرد یکسویه ادبای عرب به موضوع، ارائه دهیم.