مقاله پیشِ رو به بررسی تحلیلی یکی از تیپهایی پرداخته است که در داستانهای ماکسیم گورکی بسیار بهچشم میخورد و حتّی میتوان گفت استفاده از این تیپّ قهرمان، از ویژگیهای کار گورکی به شمار میرود. با بررسی برخی آثار داستانی و همچنین زندگینامه نویسنده میتوان دریافت که گورکی بیش از همه با این قشر از اجتماع آشنایی داشته، در میان آنها زندگی کرده، رنجهایشان را چشیده و برای اوّلین بار آنها را وارد ادبیّات نموده است. چنانکه کسانی چون گوگول و چخوف «انسانهای کوچک» را وارد ادبیّات کردند، گورکی هم راه ورود بیخانمانها، کولیها و پابرهنگان را به داستان و رمان گشود. او برای «پابرهنه»ها ویژگیهای منحصربهفردی قائل است که در داستان و از زبان خود شخصیّتها هم به آن اشاره میشود. پابرهنگانِ گورکی، قهرمانانی بالقوّهاند در سیمای آوارگان و خانهبهدوشان. آزادگی، آزادیخواهی، اندیشههای ناب، داشتن روح سرکش و ناآرام و همچنین نگنجیدن در قالبهای تعریفشده زندگی را میتوان از ویژگیهای پابرهنگان گورکی دانست.
این کتاب دربرگیرنده یادداشتهای پراکندهای است که ماکسیم گورکی به هنگام اقامتش در اولیز درباره تولستوی آنها را نوشته است. در این زمان تولستوی در گاسپرا زندگی میکرد. همچنین در ضمیمه کتاب نامه ناتمامی که تحت تأثیر «جدایی» از یاسنایا پولیانا و مرگ او، گورکی نوشته است، آورده شده است.
گورکی داستاننویس بشردوستی بود که گنجینه خاطراتش هرگز تهی نشد. این کتاب مجموعهای از بهترین داستانهای کوتاه گورکی است که در اختیار علاقمندان به آثار کلاسیک قرار گرفته است. عناوین داستانهای کتاب بدین ترتیب است: شهر شیطان زرد، با یک معلم اخلاق، استادان زندگی، قلمرو بیزاری، و در ادامه برگزیده نامهها به ویلیام دهایوور و چارلز مویر.
روسيه در قرن بيستم آبستن حوادث، تشنجات و درگيريهاي داخلي و خارجي بسياري بود و نويسندگان در اين قرن نيز به پيروي از پيشينياني چون لف تالستوي كه خالق آثاري چند درباره جنگ بودند، به ادبيات جنگ روي آوردند و آثار ارزندهاي از خود بر جاي گذاشتند. از ميان اين نويسندگان ميتوان به ميخاييل شولخف مؤلف رمان دن آرام و داستان سرنوشت انسان اشاره كرد. پرداختن به «سرنوشت انسان» از موضوعات اصلي ادبيات در همه دوران تاريخ بوده است. شولخف نيز با انتخاب اين مضمون براي عنوان اثر خود، به تحليل آن ميپردازد. نويسنده در اين داستان، به توصيف سرنوشت قهرمانان و كشور پرداخته است، وي نشان ميدهد كه آندره ساكالوف قهرمان اصلي اثر، سمبل مقاومت، از خودگذشتگي و انسانيت است و با تحمل تلخيهاي بسيار تا پايان، به كمك نيروي عشق و محبت، انسان باقي ماند، در حالي كه شرايط روسيه به گونهاي بود كه او ميتوانست به يك حيوان بدل شود.
انتخاب پير، براي پيمودن طريق معرفت و دستيابي به اسرار الهي، از مسايل اساسي در عرفان و صوفيه به حساب ميآيد. از نظر اهل صوفيه سير و سلوک در مسير پرفراز و نشيب بدون بهرهگيري از وجود پيري که خود به مرحله کمال در طريقت رسيده، امکانپذير نيست. در مقاله سعي شده است به بررسي موضوع پير از ديد عارفان، حافظ شيرازي و گوميليوف شاعر روس که متاثر از تصوف شرقي است و همچنين به دلايل تاثيرپذيري گوميليوف از حافظ شيرازي در پذيرش پير پرداخته شود. شمسالدين محمد حافظ شيرازي وجود پير را براي حل معضلات اسرار آفرينش و تهذيب نفس و همچنين رسيدن به معرفت حق تعالي ضروري ميداند، گرچه پير خاصي را در اشعار خود معرفي نميکند. گوميليوف براي خلق نمايشنامه منظوم «فرزند خدا» از موتيوهاي شرقي کمک گرفته است و تحت تاثير تعاليم تصوف اسلامي و نيز انديشههاي حافظ، به موضوع پير و اهميت آن براي رسيدن به کمال پرداخته است. با بررسي نمايشنامه «فرزند خدا»، به اين مطلب پي ميبريم که گوميليوف درباره پير نقطه نظرات مشابهي با اهل تصوف و حافظ دارد. پير گوميليوف صاحب «حکمت» و عالم به «اسرار هفت آسمان و عناصر اربعه» از جانب خداوند، براي هدايت سالکان است.