شاعران نئوکلاسیک مصر نخستین شاعرانی بودند که توانستند در دوره نهضت ادب عربی شعر را از آفاتی که در عصر انحطاط گریبانگیر آن بود رهایی بخشیده و آن را در مسیر اصلی حرکت خود قرار دهند. در این مقاله سعی برآن شده است تا سه شاعر مشهور نئوکلاسیک (بارودی و شوقی و حافظ ابراهیم) که نشانههای نوگرایی و تجدید در شعر ایشان بیش از دیگر شاعران این مکتب نمود پیدا کرده است مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرند. این شاعران راه را بر آرایههای متکلفانه «بدیعی» بستند و از دیگر سوی، مجال را برای جولان ابزارهای «بیانی»، باز نگاه داشتند و در عین اهتمام به متانت الفاظ و قوالب به پیروی از ادبای بزرگ دورههای شکوفایی و زرین ادب عربی، از دست یازیدن به تجربه سبکی نوین و یا پرداختن به اغراضی تازه و نوپدید پروایی به خود راه ندادند.
این کتاب گرچه به صورت مستقیم درصدد بررسی روانشناسی و جامعهشناسی شعر نیست؛ اما در کنار بحث نوگرایی شعر، به سیر تحولات آن، از سالهای قبل از اسلام تا اواخر قرن بیستم میپردازد و آن را در دو بعد قالب و محتوا مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد؛ ضمن آنکه در ادامه بحث و توضیح هر یک از دورههای سیاسی ـ ادبی، به تعدادی از شاعران برجسته آن عهد نیز اشاره میکند. گفتنی است نوگرایی مورد بحث در این کتاب، تنها به سیر تحولات شعر میپردازد و از ورود به مباحث و موضوعات نثر، به طور کلی خودداری نموده است.
نوگرایی ناشی از برخورد طبقات است در جهتی که کسب حقوق طبقه محروم محرز میشود. البته هر نوگرایی نمیتواند این استنباط را از نوگرایی دلیل باشد. این نوگرایی موردنظر، هرز و بدون صفت مشخصه نیست که به صورت مجرد، اشکال تفننی، آبستره و گاه مخدر بروز میکند. نوگرایی مترقی هدفش محو کردن برشمردههاست و نظام و سعیاش بر زنده نگاه داشتن آنها. در این کتاب درباره نوگرایی نیمایوشیج در شعر معاصر در چهار بخش مطالبی بیان شده است.
ساختار قصيده عربي، به همانگونه كه بود، ساختاري شد ماندگار اما با گذشت زمان، پارهاي از ويژگيهاي آن به چالش كشيده شد. بويژه پديدار شدن گونهاي ديگر از قالبهاي شعري كه در مرز شعر عاميانه و فصيح قرار داشت و پرتنوع بود و ايقاعي بس خوش داشت، با ظرفيت شگفت برانگيزي براي طرح عواطف غرامي و وصف زيبايهاي طبيعي، در مقابل سبك ديرپاي قصيده قامت برافراشت، ولي آنچه در دوره معاصر رخ داد ضلع سوم اين مثلث تغيير را كامل ساخت ـ تغييري كه ميرود تا ويژگيهاي دروني و بيروني فخيمترين و كهنترين قالب شعري عرب را بستر تجزيههاي بياني متفاوت و نوتري سازد.
پيشرفت متداوم علوم و دستيابي پيوسته به يافتههاي نوين و در نتيجه پديدار شدن کلمات و تعابير تازه و نوظهور و تداول رو به فزوني اصطلاحات علمي و فني در رشتههاي مختلف توجه دانشمندان علوم لساني را در جهان عرب، بويژه از سده بيستم به اين سوي، سخت به خود معطوف داشته است. هرچند از زمان طهطاوي تاکنون با هدف توانمندسازي و توسعه زبان عربي کوششهايي فردي و سپس گروهي در حال انجام بوده ولي براي دستيابي به نتايج بهتر بيشترين توجه به اين امر معطوف شده است که با توجه به ساختار خاص اين زبان، چگونه ميتوان دامنه تمهيدات شناخته شده و متداول را گسترش داد و با نيم نگاهي به تمهيدات ديگر زبانها چگونه ميتوان ابزارهاي واژه پرداز تازهاي را تجربه کرد.