درباره حافظ و انواع ایهام در شعر او بسیار نوشتهاند، به قدری که شهرت حافظ به ایهامگویی بر همگان آشکار است. ایهام تبادر آن است که واژهای از کلام، واژه دیگری را که تقریباً با آن هم شکل یا هم صدا است، به ذهن متبادر کند؛ معمولاً واژهای که به ذهن متبادر میشود، با کلمه یا کلماتی از کلام، تناسب دارد. این صنعت در ادب فارسی و بلاغت، به نامهای بسیاری از جمله: ایهام جناس، ایهام تناسب، ایهام جناسِ گونه گون خوانی، ایهام چندخوانشی، ایهام چندگونه خوانی و ایهام دوگونه خوانی، معروف است. تعدادی از ایهام تبادرهای شعر حافظ، قبلاً کشف و معرفی شده است؛ با این حال یک بررسی تخصصی در حوزه ایهام تبادر در دیوان حافظ، زیباییهای پنهان اثر او را بیشتر و آشکارتر میکند و نشان میدهد چه مقدار از رندیهای حافظ، فهم نشده باقی مانده است. آن چه در این مقاله آمده، تعدادی از ایهام تبادرهای دیوان حافظ است که به طور کلی، در سه سطح طبقهبندی شد ه است: 1. در سطح واژه؛ 2. در سطح ترکیب؛ 3. در سطح بیت.هر کدام از موارد فوق برحسب شکل ظاهری و معنای «متبادِر» و «متبادَر» در چهار نوع بررسی شده است: ـ نوع اول: نمونههایی که به خاطر خط (تصحیف) و تلفظ، دوگونه خوانده میشوند؛ ـ نوع دوم: نمونههایی که متبادِر و متبادَر، هم مرکب و هم بسیط خوانده میشوند؛ ـ نوع سوم: نمونههایی که متبادِر و متبادَر همچون جناس زاید، حرفی کم یا زیاد دارند؛ ـ نوع چهارم : نمونههایی که متبادِر در یک بیت و متبادَر در بیت دیگری است. در ادامه مقاله بعد از ذکر نمونهها، ایهام تبادر در شعر حافظ بررسی و تحلیل شده و با ذکر دلایل و قراینی از دیوان حافظ، تعمدیبودن احتمالی بعضی از این نمونهها، ارائه شده است.
پیدایش، رشد، اعتلا و زوال جنبش های سیاسی و اجتماعی معاصر ایران در کنار تحولات و رخدادهای متعدد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، جابجایی قدرت ها و نخبگان حکومتی و تغییرات گسترده در عرصه اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر ایران، به دلیل اهمیت و تأثیرات شگرف و متنوع آن، سبب گشته است تا از سوی پژوهشگران، مورخان و تحلیل گران حوادث اجتماعی و نخبگان سیاسی مورد تجزیه و تحلیل و نقادی و تقریر و تبیین قرار گیرد. تنوع و کثرت نگاه ها و اختلافات در نگاشته های تاریخی این دوره باعث پیچیدگی و سختی فهم و درک درست محققان و اندیشه گران این عرصه در تشخیص سره از ناسره و کشف درست حقایق تاریخی گردیده است. تاريخ نگاري و نوع نگاه مورخان به پديده هاي تاريخي از منظر ملي گرايي و شرح و بسط اين رويدادها و حوادث گذشته و حال بر آن اساس، مقوله اي است که در کنار ساير رويکردهاي اين جريان از جمله نمودهاي ادبي، جلوه ويژه و متفاوتي از نوع رسمي و مرسوم خود در جامعه ايراني داشته است. بررسي تاثيرات اين جريان فکري و فرهنگي در حوزه فرهنگ، خاصه تاثيراتي که تاريخ نگاري و تاريخ نگاران از آن گرفتند و تبعات و پيامدهاي آن در ساير بخش هاي اين حوزه، در تاريخ معاصر ايران، موضوع دامنه دار و چالش برانگيزي بوده که کم تر به حد کفايت مورد پژوهش و توجه محققان واقع شده است. پژوهش حاضر به بررسي ويژگي هاي اين جريان در تاريخ نگاري معاصر ايران مي پردازد و تاثيرات و تاثرات حاصل از رويکرد متفاوت اين تاريخ نگاري و مورخان و مولفان آن را از حيث شيوه هاي متفاوت نگرشي و نگارشي پي مي گيرد.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
این کتاب دربردارنده نه گونه از گویشهای تاتی، تالشی و گیلکی است و در آن سه گونه از هر گویش، ضمن توصیف، نخست با همدیگر و در ادامه با گویشهای دیگر و در آخر با زبانهای ایرانی باستان و ایرانی دوره میانه مقایسه شدهاند. حاصل تحقیق نشان از آن دارد که این سه گویش، در بخش فعل بسیار نزدیک به همدیگر هستند؛ یعنی شباهتهای ساخت فعل آنها بسیار و تفاوتشان اندک است. گویش تاتی بیش از تالشی و گویش تالشی بیش از گیلکی ویژگیهای کهن زبانی را حفظ کردهاند و گیلکی ضمن حفظ ویژگیهای فراوان کهن، به دلایل مختلف بیش از دو گویش دیگر تحت تأثیر زبان فارسی قرار گرفته است.
گويشهاي ايراني که گاه همپاي زبان فارسي و گاه بيش از زبان فارسي قدمت دارند، ذخايري هستند که با گذشت ساليان دراز ميتوان از دل آنها به فرهنگ غني و پربار ايراني دست يافت و با شناخت هر چه بيشتر اين گويشها ميتوان به شناخت بيشتر زبان فارسي و باروري آن کمک فراواني نمود؛ اما گاه پراکندگي و کمبود منابع در زمينه تعداد کثيري از گويشهاي ايراني نو باعث شده است که نتوان آن چنان که شايسته است درباره آنها نظر داد و به تحليل و طبقهبندي آنها پرداخت و بدان خاطر بايد از هرگونه مواد و پيکره زباني به دست آمده از چنين گويشهايي استقبال کرد. گويش تاتي که در زمينه ارتباطش با زبان آذري و زبانهاي ديگر ايراني، نظرات بسياري ذکر شده، از گويشهايي است که گونههاي فراواني دارد و يکي از آنها تاتي کلاسور (kalāsur) از گويشهاي تاتي آذريايجان است. آنچه از اين گويش در دست داريم، دو مقاله از آقاي احمد اصغري است که در شمارههاي قبلي نشريه دانشکده ادبيات و علوم انساني تبريز چاپ شده بود. بنا به اهميت اين گويش در حال فراموشي و نيز بنا به اين دليل که از اين گويش، مواد زباني قابل اعتماد ديگري در دست نداريم، نگارنده در اين مقاله به بررسي و تحليل آن گويش پرداخته است. آنچه در اين مقاله آمده تحليل مواد قبلي و استخراج ويژگيهاي ديگر گويش تاتي کلاسور از روي مواد زباني ارائه شده است که در دو بخش تنظيم شده است: 1ـ تحليل و بررسي تحقيق قبلي، 2ـ ويژگيهاي ديگر زباني تاتي کلاسور. در بخش دوم مقاله، سعي نويسنده بر آن بوده ضمن برشمردن ويژگيهاي زباني تاتي کلاسور، با گويشهاي تالشي و تاتي خلخال نيز به طور تطبيقي مقايسه شود.