ربیع جابر نویسنده، رمان نویس وروزنامه نگار برجسته و مبتکر معاصر لبنانی است که آثارش به زبان های بسیار از جمله زبان فرانسه و آلمانی ترجمه شده است. این مقاله ضمن معرفی مختصراین نویسنده، با بررسی هفت اثر داستانی او، شامل شای أسود، الفراشه الزرقاء، البیت الاخیر، رالف رزق ا... فی المرآه، تقریر میلیس، الاعترافات و بیریتوس مدینه تحت الارض، در پی شناساندن ابعاد خلاقیت اندیشه و ابتکار در آثار این او است و در چهار بخش نوآوریهای شکلی این داستانها را نشان میدهد. بخش اول تحت عنوان زبان و واقعیت، به جنبههای پسامدرنیستی و بازیهای زبانی و موضوع فراداستان در آثار ربیع جابر میپردازد. بخش دوم با عنوان طراحی زاویه دید نو، خلاقیتهای نویسنده را در پارهای مفاهیم چون راوی مرده، راوی دوم شخص و.. مورد بررسی قرار میدهد. در بخش سوم ارتباط میان متنی آثار جابر با دیگر متون داستانی مانند رمانهای فرانتس کافکا نشان داده میشود. بخش چهارم به تطبیق نگرشهای پسا استعماری در داستانهای ربیع جابر با نظریههای پسا استعماری هومی بابا اختصاص دارد.
پستمدرنیزم وارد حوزههای متعدد زبانی، ملی و فرهنگی شده است و این چیزی نیست جز شقی از جزئینگری و تمایل به جهانی که ترکیبی از فلسفه، هنر و ادبیات است تا کلیگرایی دنیای صنعت و تکنولوژی. به یک معنی پستمدرنیزم مرحلهای نخواهد بود که در پسمدرنیزم واقع شده باشد، بلکه از دیدگاه سیر دورانی جامع، شکلی از روند تمایل به ماقبل است. در این کتاب این نکته و نشانهشناسی در ادبیات داستانی بررسی شده است.
بیگمان، هر نویسندهای با شگرد روایی و دستور زبان خاص خود داستانی با شکل جدید پدید میآورد. در این راه گاه از الگوهای روایی کلاسیک، مدرن و پسامدرن استفاده میکند و گاه نیز با هنجارشکنی، شیوه نوینی را در دنیای داستان ایجاد میکند. عباس معروفی با شگرد روایی خاص خود و پیروی از الگوی روایی مدرنی، رمان پیکر فرهاد را نوشته و برخی از مؤلفههای پستمدرنیسم را در داستانش مورد توجه قرار داده است؛ به گونهای که این مؤلفهها داستان او را به دنیای رمانهای پستمدرن نزدیک میکند. پیکر فرهاد رمانی است که از هر گوشه آن صدای متنی به گوش میرسد و در بطن هر ماجرایی شخصیتی تاریخی به چشم میخورد. نویسنده با چنین تمهیدی بسیاری از سخنان خود را در میان سطور داستان میگنجاند و آشکارا احساس خود را به شخصیتهای تاریخی داستانش نشان میدهد. او در بحث بینامتنیت، آنجا که آگاهانهاین مولفه را به کار میگیرد، بیشتر به آثار شاعران و نویسندگان دلخواهش نظر دارد. فروغ فرخزاد، احمد شاملو و صادق هدایت و بیش از همه آثار نظامی مورد توجه معروفی هستند. علاوه بر این دو مؤلفه، او اصل عدم قطعیت را ـ که مهمترین ویژگی پسامدرن است ـ در داستان مبنا قرار میدهد. در واقع، اساس پیکر فرهاد بر رؤیا، ابهام و تردید است. هیچ چیز در این داستان قطعی نیست. همه حوادث در فضایی خوابزده و رویاگونه میگذرد و روای داستان روایتگر حوادثی است که هنوز رخ نداده است.
«مکان» يکي از عناصر اصلي تشکيلدهنده ساختار هر داستان کوتاه و بلند است که به گونهاي در آن خودنمايي ميکند. نقد هر داستان بدون در نظر گرفتن اين عنصر اساسي، بيارزش و ناقص خواهد بود. مطالعه عنصر مکان در ابداعات داستاني در عرصه نقد ادبي ما بسيار نادر و اندک بوده است و منبع قابل ذکري به زبان فارسي در اين زمينه يافت نميشود، بنابراين در اين مقاله کوشش شده است که مقدمهاي نظري براي مطالعه عنصر مکان ارایه شود و در اين راه عمدتا از منابع غير فارسي استفاده شده است. هدف نهايي اين تلاش، اين است که انگيزهاي براي مطالعه عنصر مکان و کمکي در جهت بررسيهاي زيباييشناختي بيشتردر مورد آن باشد. بدين سبب اين مقاله کاملا مختصر و عاري از مثالهاي تطبيقي است تا مخاطبان و علاقهمندان عرصه رمان، بتوانند آن را مبنايي براي مطالعات خود در اين عرصه قرار دهند.
«سيلان ذهن» يکي از روشهاي نو روايت داستان است که بطور ويژه در سده اخير مورد توجه و اقبال داستاننويسان واقع شده است. اين روش در حال حاضر، يکي از مهمترين روشهاي روايت داستانها و رمانهاي روانشناختي است اما برخلاف تصوري که ممکن است در برخي خوانندگان مقاله ايجاد شود اين روش با روشهاي «نجواي درون» و «تحليل رواني» متفاوت است. در واقع نخستين شکل داستانهاي روانشناختي يا سرآغاز ظهور چنين داستانهايي در قالب «نجواي درون» بوده که اين البته بتدريج گسترش يافته و در داستان و رمان مدرن به صورت روش مورد بحث ما در آمده است. در اين مقاله تلاش ميشود تا ضمن تعريف دقيق اين تکنيک، روشها و ويژگيهاي مختلف آن و نيز پايهها و اصول روانشناختي آن به علاقهمندان تقديم شود.