اين پژوهش منطبق بر اصول هرمنوتيکي، در پي تبيين اين فرضيه است که ساختهاي استعارهاي متخيله، کنش و تعاملي اساطيري دارند. چرا که ميان استعارههاي خلاق و اسطورهها همواره نوعي سازگاري پنهاني وجود دارد. پس نبايد پنداشت که قالبهاي استعارهاي تنها ساختهايي تشبيهي ـ تزييني و ابهام آفريناند. شاعران صاحب سبک و طراز اول، ميکوشند تا از طريق استعاره مفاهيم ارزنده اساطيري را که به طور فشرده در ساحت نهفته استعاره مکتوم است، بيان کنند. بر اساس دو عنصر تخيل و زبان ميتوان گفت اسطوره و استعاره هر دو پديده و جرياني شاعرانهاند.
این مجموعه شامل تمام شاهنامه است که برای راحتی خوانندگان جوان که به تاریخ و تمدن کشور خود علاقه دارند و می خواهند با شاهنامه آشنا شوند، به نثر ساده برگردانده شده و در سه بخش شامل: 1. بخش اساطیر 2. بخش پهلوانی 3. بخش تاریخی تنظیم شده است. بخش اساطیر از پادشاهی کیومرث شروع شده و تا مرگ فریدون ادامه دارد. بخش پهلوانی از پادشاهی منوچهر و ظهور خاندان سام شروع می شود و تا مرگ رستم و فرزندش فرامرز ادامه دارد و بخش تاریخی که با پادشاهی بهمن فرزند اسفندیار شروع شده تا مرگ یزدگرد و تسلط عربها بر ایران ادامه می یابد.
نویسنده قبل از ورود در متون تفسیری، اسطوره و شناخت و جایگاه تصویرها و نمادگرایی و جایگاه اسطوره در قرآن را بررسی میکند .وی در فصل اول، علم حضوری و علم حصولی و نسبت آنها را با اسطوره ارزیابی مینماید .در فصل دوم، سیر نزولی عالم و رویا و خیال و کهانت را تبیین میکند .در فصل سوم کتاب، رمز و نماد و سمبل و نشانه و تمثیل و مجاز و استعاره، مرزبندی و تفکیک میشود .نویسنده پس از ذکر این مقدمات نمادهای دایره، مربع، مثلث، شاه و شاهزاده، آب، پرندگان، ارقام، اژدها و ماندالا، و درختان را تاویل میکند . فصل چهارم کتاب به قرآن و متنو تفسیری اختصاص دارد .در این فصل واژه اسطوره در یک یک آیات، بررسی و بعضا با متنو تفسیری مقابله و موازنه میگردد .نویسنده در پایان کتاب، نگرش اسطورهای را با توجه به روضه الجنان ابوالفتوح رازی و قصص القرآن سورآبادی و تفسیر طبری و کشف الاسرار میبدی ریشهیابی و نقادی میکند .
نشانه معناشناختي از جمله نظريههايي است که موجب ميشود نظام ايستا و مکانيکي نشانهشناسي ساختگرا به نظامي سيال تبديل گردد. اين نظريه بر پايه اصول پديدارشناختي و جريان يابي نشانهها قرار دارد و ميکوشد تا تبيين کند که چگونه نشانهاي با برخورداري از نظامهاي معنايي، در روند نشانهپذيري و معنايابي متکثر قرار ميگيرد. همچنين آشکار ميسازد که عامل انساني چطور و چگونه تاثيري را در رابطهسازي بين دال و مدلول به وجود ميآورد. اين مقاله از رهگذر اين نظريه تلاش ميکند تا پاسخ مناسب اين پرسشها را بيابد که: چگونه فرهاد در مسير نشانهپذيري متکثر و معنايابيهاي عميق واقع ميشود؟ و خسرو در اين رويکرد چگونه شرايطي دارد؟ و چرا فرهاد پايگاهي مرجع و اسطورهاي مييابد؟ و خسرو به نشانهاي نازل و فروکاسته تبديل ميشود؟
برپایه رویکرد بلاغت جدید و بهرهگیری از نظریّه امپسن در باب ابهام، نباید ابهام در کلمه و کلام حافظ را پیش فرضی صرفاً هنری تلقّی کرد، بلکه وقایع شگفت قرن هشتم حافظ را ناگزیر ساخته است تا از روی درایت و فهم موقعیّت، ترفند ابهام را هم در بُعد هنری و هم در بُعد عقلانی در غزلهایش به کار گیرد. اصولاً مقوله ابهام در غزلهای حافظ مکث و سکوت معنادار و اندیشمندانهای است که وی آگاهانه بدان دست یافته و آگاهانه از آن نیز استفاده کرده است. دریافت این دستگاه فکری، قاعدتاً از طریق تأمّل به قراین زبانی و روابط ارجاعی درون متنی و برون متنی میسّر خواهد بود. بدین ترتیب، این مقاله با طرح چنین فرضیهای با استفاده از ابزار مطالعه کتابخانهای با شیوه تحلیلی کوشیده تا این رابطه را با ذکر شواهدی به اثبات برساند.