اسطوره طبیعت، نماد دوران پیش از دانش و صنعت، و نشان مشخّص روزگارانِ باستان است. طبیعت همواره در پیدایش تحولات مذهبی مردمانِ باستان و به ویژه آریاییهای ساکن ایران و هند، نقشی بیبدیل داشته است. اعتقاد به قوای طبیعت به مرور زمان در میان آریاییها، بهصورت اعتقاد به خدایان مختلف در آمد و کم کم برای عناصری چون خورشید، ماه، ستارگان و باد، علائمی را اختراع کردند و آنها را قوای خدایی نامیدند. اهمیت چهار عنصر آب و آتش و باد و خاک ـ بارزترین مظاهر طبیعت ـ از آن نظر بوده که بنابر کهنترین عقاید و باورهای پیشین، این عناصر نماینده پاکی و سرچشمه زندگی در هستی بودهاند. تعمق در شاهنامه مؤیّد تأثیرپذیری فردوسی و غور و تفحص وی در متون کهن ایران باستان و ملل دیگری چون هند، چین و یونان ـ که وجوه اشتراک اساطیریِ بسیاری با ما دارند ـ است. عناصر طبیعت در شاهنامه، بنیانی اساطیری و هویتی منحصر به فرد دارند و صاحب روح هستند که در جای جای داستان، یاریگر قهرمان حماسهاند.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
جشن مهرگان ، چله ، شب يلدا ، جشن سده ، پنجه ، چهارشنبه سوري برخي از جشن هاي ايراني با آتش پيوند دارند و برخي با آب. از ميان جشن هاي منسوب به آتش، مهرگان، چله، شب يلدا، جشن سده، پنجه و چهارشنبه سوري از همه مشهورترند. كتاب «جشن هاي آتش» كه پژوهشي درباره جشن هاي منسوب به آتش در جهان و مراسم و آيين هاي سنتي آنها ميان زرتشتيان ايران و پارسيان هند است. مولف در پيشگفتار شرح داده است كه قبلا در كتاب «نوروز، سوابق تاريخي تا به امروز» درباره گاه شماري و جشن هاي ايران باستان توضيح داده است، اما درخواست بسياري از علاقه مندان به تاريخ و فرهنگ ايران زمين و نيز دانشجويان رشته هاي مرتبط، وي را بر آن داشته است كتاب كوچك تر و كم حجم تري را صرفا بر پايه پرداختن به جشن هاي ايراني منتشر كند. نويسنده اين كتاب را از جشن مهرگان آغاز مي كند و با جشن تيرگان به پايان ميرساند. در اين ميان گزارشهايي درباره برگزاري مهرگان ميان زرتشتيان كرمان و يزد، مهرگان در دوره اسلامي و در دوران خلافت عباسيان، جشن سده و گذشتن سياوش از آتش، جشن هاي آتش ميان ارامنه و جشن هاي آذرگان و ارديبهشتگان از مطالب خواندني كتاب هستند.
اغلب اهل تحقیق، پروین را شاعری سنتگرا میپندارند؛ وی به سنتهای ادبی بسیار پایبند است و تأثیر آثار گذشتگان را در آثار وی به روشنی میتوان دید. کاربرد برخی واژهها ب صورت یا مفهوم کهن، تکرار بسیاری از تعبیرات، ترکیبات و تصاویر موجود در آثار گذشته، بهرهگیری از شیوه تمثیل، توجه به حکایات و روایات دینی، اشاره به برخی شخصیتهای تاریخی، نقل داستان به شیوه دانای کل، نمودهایی از توجه خاص او به سنت است. اما از آنجایی که وی در یکی از ادوار گذر و انتقال ادب فارسی میزیست، نشانههای بسیاری از نوآوری و تجدد نیز در آثار وی میتوان دید؛ در واقع او را میتوان از حلقههای واسط میان شعر دیروز و امروز به شمار آورد؛ از جمله نمودهای نوآوری در شعر پروین میتوان به این موارد اشاره کرد: نگاهی تازه به حیات و هستی، مردمگرایی، واقعبینی، رویکرد ویژه به مسائل اجتماعی، دفاع از حقوق زن، ستمستیزی و انتقاد از اهل زور و تزویر، جانبداری از رنجبران و زحمتکشان، آشناییزدایی در کاربرد برخی عناصر شعر غنایی، تحرک و پویایی تصاویر شعری، ایجاد حس امیدواری و دعوت به تلاش در دستیابی به آرمانهای انسانی، حضور زنده طبیعت، کاربرد مناسب فن مناظره، سادگی و روانی زبان و نزدیکی آن به زبان عامه، به کارگیری برخی قالبهای نیمهسنتی و تلاش برای دستیابی به آزادیهایی در کاربرد قافیه، نیرومندی و استواری پیوند ابیات در محور طولی و توجه بخصوص به بافت ارگانیک و وحدت هنری در شعر، تنوع در اشاره به مکان، زمان و شخصیتهای حکایات و داستانها و نزدیک ساختن شعر به نثر و نمایش.
اراده و بیان هر نوع معنی، قالب مخصوص و کلام ویژه خود را میطلبد و مثلاً زبان شعر، غالباً، گویای مفاهیم و محتوای مربوط به نثر نیست. بنابراین، انتخاب نوع کلام با توجه به مقاصد و اهداف ادیب از تألیف و تصنیف، ضرورت تام و تمام دارد. استفاده از نثر موزون و مسجّع به عنوان کلامی مستقل در زبان و ادبیات فارسی، برای اولین بار در متون عرفانی رواج و شیوعی گسترده یافت. هدف از طرح این بحث، چرایی انتخاب این نوع کلام در متون عرفانی و به ویژه نامههای عین القضات همدانی است؟ در واقع، جستار حاضر به بررسی مختصات سبکی نثر موزون از لحاظ لفظ، معنا، تناسب میان آن دو، موضوع و ادبیتِ کلام در نامههای قاضی میپردازد و آن را بر اساس ویژگیهای این نوع کلام و مبتنی بر بلاغت، با استفاده از شیوه مطالعه کتابخانهای مورد نقد قرار میدهد. نتایج نشان میدهد که استفاده موردی نویسنده از نثر موزون و مسجع، بیشترین تأثیر را بر خواننده/ مخاطب دارد و در این میان برای ایجاد ارتباط بین عارف و سالک، این نوع نثر ادبی میتواند ایفاکننده بهترین نقش در نوع خود باشد و آنچه باعث میشود که نویسنده نتواند به تمامی از نثر موزون و مسجع بهره ببرد، انباشتگی و پراکندگی مطالبی است که در ذهن او حضوری پررنگ دارد.