اغلب اهل تحقیق، پروین را شاعری سنتگرا میپندارند؛ وی به سنتهای ادبی بسیار پایبند است و تأثیر آثار گذشتگان را در آثار وی به روشنی میتوان دید. کاربرد برخی واژهها ب صورت یا مفهوم کهن، تکرار بسیاری از تعبیرات، ترکیبات و تصاویر موجود در آثار گذشته، بهرهگیری از شیوه تمثیل، توجه به حکایات و روایات دینی، اشاره به برخی شخصیتهای تاریخی، نقل داستان به شیوه دانای کل، نمودهایی از توجه خاص او به سنت است. اما از آنجایی که وی در یکی از ادوار گذر و انتقال ادب فارسی میزیست، نشانههای بسیاری از نوآوری و تجدد نیز در آثار وی میتوان دید؛ در واقع او را میتوان از حلقههای واسط میان شعر دیروز و امروز به شمار آورد؛ از جمله نمودهای نوآوری در شعر پروین میتوان به این موارد اشاره کرد: نگاهی تازه به حیات و هستی، مردمگرایی، واقعبینی، رویکرد ویژه به مسائل اجتماعی، دفاع از حقوق زن، ستمستیزی و انتقاد از اهل زور و تزویر، جانبداری از رنجبران و زحمتکشان، آشناییزدایی در کاربرد برخی عناصر شعر غنایی، تحرک و پویایی تصاویر شعری، ایجاد حس امیدواری و دعوت به تلاش در دستیابی به آرمانهای انسانی، حضور زنده طبیعت، کاربرد مناسب فن مناظره، سادگی و روانی زبان و نزدیکی آن به زبان عامه، به کارگیری برخی قالبهای نیمهسنتی و تلاش برای دستیابی به آزادیهایی در کاربرد قافیه، نیرومندی و استواری پیوند ابیات در محور طولی و توجه بخصوص به بافت ارگانیک و وحدت هنری در شعر، تنوع در اشاره به مکان، زمان و شخصیتهای حکایات و داستانها و نزدیک ساختن شعر به نثر و نمایش.
میرزا عبدالقادر بیدل که با نوآوریهایش جانی تازه به کالبد شعر پارسیدری دمید، در افغانستان به دلایل پیدا و پنهان محبوبترین شاعر این کشور است. راست گفتهاند که اشعار دلانگیز او ورد شبانه و درس سحرگاه، در مدرسه و خانقاه این دیار میباشد. شاید نزدیکبودن زبان بیدل به زبان مردم افغانستان یکی از این دلایل باشد و به همین سبب هم بود که عملاً بیشترین سهم را درمطالعات بیدلشناسی، پژوهشگران افغانستان به خود اختصاص دادند. فهرست عناوین کتاب عبارتند از: زیست نامه بیدل، بیدل و افغانستان، شعر بیدل پژواک ندای زمان اوست، ستایشگر برادری و برابری ملل، سیمای انسان در شعر بیدل، تمایلات جوانمردی در نحوه زیست و سخن بیدل.
سخنان مرد اخلاص و عمل و علم، علی (ع) پس از قرآن کریم پشتوانه فکری بسیاری از نویسندگان و شاعران بوده است. مانند کتب و رسایلی که صاحبان ذوق و شاعران فارسی زبان با به نظم درآوردن مضمون سخنان آن امام همام، ساخته و پرداختهاند. رساله حاضر نیز به جای آن که سخنان حکمت آموز علی (ع) را ترجمه و شرح کند و احیانا مفهوم آن را به گونهای به رشته نظم کشد، آن را با اشعار دلپذیری از حکیم فردوسی و سخنان نغزی از دیگرناموران تالیف و ترکیب کرده است. مولف در جستجویی پیرامون سخنان علی (ع) در متون فارسی به کتاب "مطلوب کل طالب من کلام علی بن ابی طالب" رشیدالدین وطواط رسید از آنرو درصدد تصحیح آن به این شیوه برآمد
اراده و بیان هر نوع معنی، قالب مخصوص و کلام ویژه خود را میطلبد و مثلاً زبان شعر، غالباً، گویای مفاهیم و محتوای مربوط به نثر نیست. بنابراین، انتخاب نوع کلام با توجه به مقاصد و اهداف ادیب از تألیف و تصنیف، ضرورت تام و تمام دارد. استفاده از نثر موزون و مسجّع به عنوان کلامی مستقل در زبان و ادبیات فارسی، برای اولین بار در متون عرفانی رواج و شیوعی گسترده یافت. هدف از طرح این بحث، چرایی انتخاب این نوع کلام در متون عرفانی و به ویژه نامههای عین القضات همدانی است؟ در واقع، جستار حاضر به بررسی مختصات سبکی نثر موزون از لحاظ لفظ، معنا، تناسب میان آن دو، موضوع و ادبیتِ کلام در نامههای قاضی میپردازد و آن را بر اساس ویژگیهای این نوع کلام و مبتنی بر بلاغت، با استفاده از شیوه مطالعه کتابخانهای مورد نقد قرار میدهد. نتایج نشان میدهد که استفاده موردی نویسنده از نثر موزون و مسجع، بیشترین تأثیر را بر خواننده/ مخاطب دارد و در این میان برای ایجاد ارتباط بین عارف و سالک، این نوع نثر ادبی میتواند ایفاکننده بهترین نقش در نوع خود باشد و آنچه باعث میشود که نویسنده نتواند به تمامی از نثر موزون و مسجع بهره ببرد، انباشتگی و پراکندگی مطالبی است که در ذهن او حضوری پررنگ دارد.
امروزه در تحقیقات علمی گوناگون، از جمله در پژوهشهای ادبی، ارجاع از اهمیت خاصی برخوردار است و از ضروریات شمرده میشود. با وجود آنکه از پیدایی، شکلگیری و رواج تحقیقات ادبی به شیوه جدید و تألیف کتابها و مقالات گوناگون در این زمینه زمان زیادی گذشته و اصول و ضوابط این امر تا اندازهای معین شده است و اغلب مجلات علمی، بخصوص مجلات علمی ـ پژوهشی، در این مورد شیوه نامههای خاصی تنظیم و ارائه نمودهاند و بر لزوم رعایت آنها تأکید میورزند، هنوز هم کاستیها، آشفتگیها و عدم یک دستیهای بسیاری در آن دیده میشود. برخی از این اشکالات، به همین شیوه نامهها مربوط میشوند و برخی دیگر، نتیجه اهمالها و بیدقتیها و سهل انگاریهای مؤلفان این گونه مقالات است. نگارنده در این مقاله، تلاش نموده است تا با توجه به مقالات علمی گوناگونی که در این بخش از مجلات، بخصوص مجلات علمی ـ پژوهشی به چاپ رسیده است و با گردآوری نمونههای گوناگونی از این قبیل ارجاعات و طبقهبندی آنها، این گونه اشکالات را مشخص و در هر مورد، شیوه مناسبی برای اصلاح و بهبود آن ارائه نماید؛ با این امید که در نهایت بتواند در جهت علمیتر و اصولیترشدن شیوه تألیف مقالات علمی مربوط به زبان و ادبیات فارسی، گامی بردارد.