در تاریخ تصوف گروهی از عارفان به دلیل ستایشهایی که بر خلاف اهل شریعت از ابلیس کردهاند، مدافع او محسوب میشوند، کسانی چون حلاج، عین القضات همدانی، احمد غزالی، خرقانی و ... از این گروهاند. دفاعیاتی که در این زمینه مطرح شده است حول دو محور اصلی امر و ابتلا و اعتقاد به عبادت عاشقانه و شهود عارفانه دور میزند. سنایی غزنوی با غزل منتسب به وی با این مطلع: با او دلم به مهر و مودت یگانه بود سمیرغ عشق را دل من آشیانه بود ظاهرا در این گروه از عرفا جای میگیرد. هدف این پژوهش پاسخ به این مسئله است که با توجه به دیدگاههای غالب سنایی در آثارش درباره ابلیس، آیا واقعا میتوان او را در گروه عارفان ستایشگر ابلیس جای داد یا در صحت انتساب این غزل به وی باید شک و تردید روا داشت؟ با جمعبندی رئوس مطالب و تحلیل ابیاتی که سنایی در توصیف ابلیس در حدیقه، دیوان و مثنویهای خویش آورده است، میتوان به این نتیجه رسید که مضمون این غزل خارج از حوزه فکری، نوع نگرش و بینش عرفانی سنایی است؛ اما از آنجایی که این غزل تقریبا در همه نسخههای موجود در دیوان سنایی وجود دارد، نمیتوان به صراحت نظر داد که این غزل از سنایی نیست و بهتر است در صحت انتساب آن به سنایی شک کرد.
یکی از موضوعات مهم و جالب توجه در فرهنگ اسلامی موضوع ابلیس و داستان طاعات و عبادات او و نافرمانی او و سجده نکردنش به آدم و رانده شدن او از درگاه خداوندی و بالاخره دشمنی او با فرزندان آدم تا روز قیامت است. داستان ابلیس قبل از خلقت آدم و بعد از آن و همچنین مکر و فریب او در میان فرزندان آدم در فرهنگ اسلامی اساسا از قرآن نشات گرفته است. نویسندگان بزرگ صوفی مسلک، به خصوص ایرانیان از داستانهای ابلیس برای بیان مسایل اخلاقی، سیر و سلوک و عبرت گیری از سرگذشت ابلیس... استفاده های فراوان کرده اند، بطوری که این داستانها از حلاج شروع شده و در سخنان صوفیه و عرفا گسترش یافته و نویسندگان و شعرای قرن های ششم و هفتم از قبیل سنایی و عطار و مولوی بیشترین استفاده را از آنها کرده اند. دربین عرفا مولانا جلال الدین محمد بلخی گاه ابلیس را سرزنش کرده و گاه به توجیه سرکشی او پرداخته است و مفاهیم و معانی عالی عرفانی، اخلاقی را در قالب اشعار دلنشین بیان کرده و در اختیار افرادی که علاقمند شناخت صراط سعادت و شقاوت بشر می باشند قرار داده است.....
محمود غنی زاده سلماسی (1258-1313 شمسی ) نویسنده، شاعر، مترجم، سیاستمدار، روزنامه نگار و از پیشتازان مشروطیت ایران بود. غنی زاده که در جوانی مقالاتی برای روزنامه حبلالمتین کلکته ارسال می کرد، با عبدالرحیم طالبوف نیز آشنایی و دوستی داشت. وی از طرفداران شعر و ادبیات کلاسیک بود و به نقد اشعار و گفتار نوگرا می پرداخت. میرزا محمود غنی زاده اشعار کمی پرداخته است که اغلب در جای معینی یادداشت نمی شدند و در مجالس دوستانه از حفظ قرائت می شدند. اغلب آثار منظوم کتاب پیش رو به همت فرزند شاعر از جراید و مجلات فارسی خارج از کشور گردآوری شده و انتهای آن با اشعاری در سوگ غنی زاده آراسته شده است. این کتاب در سال 1332 توسط کتابفروشی معرفت در دسترس علاقمندان قرار گرفت.
نشانه ـ معناشناسي يکي از ابزارهاي علمي تحليل نظامهاي گفتماني است که سازکارهاي شکلگيري و توليد معنا را در متون بررسي و مطالعه ميکند. در نشانه ـ معناشناسي با عبور از نشانهشناسي ساختگراي محض به نشانهشناسي پديدارشناسي و نشان دادن مسير حرکت نشانهها به نشانههاي استعلايي، عوامل معرفت شناسانه آثار فرصت بروز و ظهور بيشتري مييابد. شعر «عقاب» از پرويز ناتل خانلري و «آرش کمانگير» از سياوش کسرايي، اشعاري روايت محور هستند که به دليل در برداشتن ماهيتهاي شوشي و کنشي گوناگون و پروراندن کنشهاي ارزش آفرين و اسطورهساز در نهايت داستان، ويژگيهاي يک روايت را دارند و از اين جهت، براي بررسي و تجزيه و تحليل نشانه ـ معناشناختي گفتمانهاي حاکم بر آنها ارزشمند و درخور توجه هستند. در ابتدا و ميانه اين دو داستان، نظامهاي گفتماني تجويزي و القايي يا تعاملي شناختي جريان دارد. در ادامه، به دنبال گفت وگوها و پديداري روايتهاي تعاملي، دو نظام ارزشي شکل ميگيرد که از چالش ميان آنها ديناميک معنايي گفتمان تامين ميشود و به نظام تنشي ميانجامد که بر اساس دو ارزش گسترهاي و فشارهاي قابل تبيين است. اين پژوهش ضمن تحليل انواع نظامهاي گفتماني مانند نظام گفتماني تجويزي، القايي و رخدادي در اين دو شعر، به بررسي اين متون از ديدگاه نظريات تقابلي گرمس و مربع معنا و گذر از مربع معنايي به فرايند تنشي ميپردازد و در پي پاسخ به اين پرسش است که شعر روايي فارسي تا چه حد ظرفيت تحليل نظامهاي گفتماني را داراست.
ملاّصدرا یکی از فیلسوفان بزرگ عصر صفوی است که صوفیان و دانشمندان صاحبقدرت این روزگار را در قالب آثار مختلف خود توصیف، ترسیم و نقد میکند. وی مانند بسیاری از حکما و فلاسفه شیعه در این دوره، مشربی ذوقی و صوفیانه اتّخاذ مینماید و در مقام دفاع از تصوّف و ردّ و انکار تشرّع خشک ظاهری و فقهای منسوب به حکومت برمیآید و با تلفیق و ترکیب متناسبی از براهین عقلی و کشف و شهودهای عرفانی موجد حکمت صدرایی و عرفان فلسفی و تصوّف شیعی میگردد که بازتاب این تفکّرات در آثار گوناگون وی دیده میشود. از جمله آثار ذوقی ملاّصدرا که جلوهگاه اندیشههای ناب و متعالی اوست، مجموعه اشعار صوفیانه وی میباشد که در عین حال، آیینه تمامنمایی از روزگار و ابنای زمانه اوست و سرشار است از بُنمایههای کلّی تصوّف با رویکردی جدید که عبارتست از ترکیب تعالیم نظری تصوّف با عرفان عملی و فلسفه. این پژوهش با بررسی اشعار صوفیانه او به روش تحلیل محتوا ضمن استخراج و معرّفی این موتیفهای صوفیانه، در صدد پاسخ به این پرسش است که چگونه ملاّصدرا با بهکارگیری برخی از موتیفها، اصطلاحات و رمزهای ادبیّات تصوّف چون عشق، می و ساقی و خرابات و ... در منظومه تداعیهای عارفانه به توصیف برخی از گروههای اجتماع عصر خویش میپردازد و تا اندازهای، بعضی منشها و کنشهای صوفیان، عالمان، فقیهان و متشرّعان زمانه خویش را باز مینمایاند.