آرکي تايپ (کهنالگو) مهمترين اصطلاح مکتب روانکاوي کارل گوستاويونگ، روانپزشک سوئيسي، (1875-1961 ميلادي)، است و شامل تصاوير کهن و افکار غريزي است که در ناخودآگاه جمعي مشترک انسانها وجود دارد. اين صور ازلي به شيوهاي نمادين در رؤيا و اسطوره خود را آشكار ميكنند. با توجه به اينکه آثار حماسي و عرفاني با ناخودآگاه در ارتباط هستند، پس اين آثار جايگاه مناسبي براي تجلي کهنالگوها است. از آنجا که مثنويهاي عطار در زمره آثار شگرف عرفاني است، ميتوان در آن به بررسي كهنالگوهاي مختلف پرداخت. در پژوهش پيش رو، كهنالگوي سايه (Shadow) و انطباق آن با نفس در مثنويهاي عطار- منطق الطير، اسرارنامه، مصيبتنامه، الهينامه ـ بررسي و تحليل شده است.
ماجرای پایانناپذیرِ سخنِ حافظ به معمّایی هنری بدل شده است و از کندوکاوِ کلام او مضمونها پرداختهاند و میپردازند؛ بهویژه غزلهای هوشنگ ابتهاج (ﻫ. ا. سایه) نظایرِ متنی و فرامتنیِ فراوانی از غزل حافظ در خود دارد که حاکی از گفتوگوی درونی و تاریخی با هنر و اندیشه حافظ است. هدف از این نوشتار، طرحِ منطقِ گفتوگویی و کاربرد نظریه ادبی ـ اجتماعیِ متن از میخائیل باختین در سنّتِ جوابگوییِ شعر فارسی با مطالعه رویکرد ابتهاج به حافظ است که همچنین میتواند نقدی بر نظر برخی در بابِ سیرِ قهقرایی و سبکِ تقلیدی یا بازگشتیِ شعر ابتهاج باشد. در مجموع با بررسی سنّت فوق بر پایه آرای ساختگرایانی چون رولان بارت و ژولیا کریستِوا، غزلهای مکالمهبنیاد و نیز حافظانه سایه، تحلیلِ بینامتنی و گفتمانی میشود. اجمالاً باید گفت که مکالمهگراییِ ابتهاج از نشانههای متنی تا سطحِ اجتماع در نوسان است. از سویی ارجاعهای بینامتنیِ او غالباً به محور همنشینیِ سخنش، از جمله بازتولیدِ رمزگانِ زبانی، شیوه بیان و موسیقیِ شعرِ حافظ، محدود گشته است و از دیگر سو، گفتمان تاریخیِ او بهویژه در سه قطبِ جامعه، انسان و عشق، جدالی با سخن حافظ دارد.
در روزگار ما وقتی محققی امین تصحیح انتقادی متنی از متون کهن را تعهد میکند، بر آن است که صورتی از آن را عرضه دارد که عین نوشته مؤلف، یا تا حد امکان به آن نزدیک باشد، بعلاوه به همراه متن منقح، تجدیدنظر احتمالی مؤلف، خطا و تصرف کاتب یا کاتبان و کاستیها و مبهمات آن نیز نموده و گشوده شده باشد. پیداست که برای مصحح، پس از یافتن نسخه یا نسخههای متن و تشخیص اعتبار آنها، انتخاب اصیلترین و صحیحترین صورت وقتی میسر است که وی فارغ از خویشتن با مایههای اندیشه مولف الفت گیرد و به گونه زبان و شیوه سخن او خود کند و این حال گذشته از مقدماتی ضروری به بردباری و امانت داری ممتازی نیاز دارد.
این مقاله به بررسی شعر شکست نیما یوشیج اختصاص دارد. در آغاز خلاصهای از اوضاع نابسامان سیاسی ـ اجتماعی ایران در سالهای آغازین قرن چهاردهم ارائه شده و چگونگی سرکوب جنبشهای آزادی خواهانهای که در گوشه و کنار ایران وجود داشت، مورد بررسی قرار گرفته است. نابودی و سرکوبی نهضتهای آزادی خواهانه در ایران و سیطره بیگانگان بر این مرز و بوم و وضع آشفته مملکت باعث شد تا رضاخان بر سر کار آید و امور مملکت ایران را در دست گیرد که نتیجه آن سرکوب انقلابیون، در بند کشیدن نیروهای سیاسی و بستن روزنامههای آزادی خواه بود. بیشتر جوانانی که در اندیشه بهبود مملکت بودند از جمله نیما، دچار یک نوع سرخوردگی و ناامیدی شدند که این بحران روحی برای نیما بین سه تا چهار سال ادامه داشت. تأثیری که شکست و تحولات سیاسی این چنبشها بر اندیشه نیما گذاشت، از خلال نامههایی که وی به برادرش، لادبن، نوشته کاملا آشکار است. با توجه به نزدیکی فضای فکری نیما در این سالها با فضای فکری اخوان بعد از کودتای سال 32، به شباهتهای شعر شکست این دو شاعر و ویژگیهای آن پرداخته شده است. بخش دیگر مقاله به بررسی اشعاری از نیما که در سالهای 1301 تا 1303 هـ. ش سروده شده اختصاص یافته است.
یکی از مباحثی که در ادبیات، امروزه مورد توجه قرار دارد مبحث آراکی تایپ است. این بحث به وسیله کارل گوستاو یونگ و مکتب مردمشناسی تطبیقی دانشگاه شیکاگو مطرح گردید و در ادبیات راه یافت. ناقدان ادبی ضمن مطرح کردن مباحثی از قبیل آنیما و آنیموس، سایه، نقاب، مادر کبیر، پیرمرد خردمند، آب، خورشید، دایره، اعداد، رنگ و ... به کندو کاو ضمیر ناخودآگاه جمعی راه یافته و به تحلیل و نقد و بررسی هر اثر و خالق آن میپردازند. رنگها در زندگی انسان تأثیر شگرف و جایگاه ویژهای دارند در برخی از تمدنهای کهن، رنگها سمبل مفاهیم خاصی بودند. بعضی رنگها، نشاط انگیز و آرام بخش و قرار آفریناند و برخی دیگر، تحرک بخش و مایه سرزندگی و برانگیزنده و موجب تحریک و تهییج. از این رو رنگها ارتباط عمیقی با ضمیر ناخودآگاه جمعی پیدا میکنند و در دستهبندی آرکی تایپها قرار می گیرند. در این مقاله تلاش گردیده تا تطبیقی میان رنگها و نمادهایشان با مفاهیم و معانی آرکی تایپ در شعر سرهاب سپهری صورت گیرد و تأثیرپذیری سهراب از آرکی تایپ رنگها بررسی گردد. سهراب از عنصر هفت رنگ سیاه، سفید، آبی، سبز، سرخ، زرد، بنفش 212 بار در اشعارش بهره جسته که 65 درصد آن با مفاهیم آرکی تایپ تطبیق دارد.