تصوف به دليل پايبندي به اصولي چون نظام احسن خلقت، جبر و تقديرگرايي، و تسليمطلبي در اعتقاد، و نيز به سبب تمايل به تساهل و تسامح در رفتار، اساسا بر وضع موجود چندان اعتراض و انتقادي ندارد. اما واقعيت اين است که در عمل شکايت بزرگان صوفيه از اوضاع روزگار و کار و کردار آدميان، در مجموع چندان هم اندکتر از شاعران و ساير مردمان نيست. ريشه اين ناخرسنديها را بايد در چه عواملي جست و جو کرد؟ حقيقت اين است که در بسياري از دورهها در هم آشفتگي اوضاع روزگار آن چنان شديد بوده است که حتي زبان بزرگان صوفيه را نيز به انتقاد باز کرده است. علاوه بر اين دنياگرايي و بيرغبتي به آموزههاي ديني و بويژه فراموشي ياد حق از ذهن و زبان مردم و ارباب قدرت در زندگي روزمره و ايجاد درگيريهاي تعصبآميز فرقهاي و وابستگي به مقام و ثروت به وسيله متوليان مذاهب، و البته روحيه حساس و هنرمندانه اهل تصوف، از عوامل موثر اين نارضايتيها بوده است.
عرفان و تصوف ریشه و منشاء بسیار قدیمی در ایران دارد و با تشیع سازش و نزدیکی زیاد پیدا کرده و به تدریج و مرور زمان در بین افراد اکثر طبقات و قشرهای اجتماع ایران رخنه و نفوذ کرده مریدان و خاکساران و سرسپردگانی در هر گوشه و کنار دارد. تعداد و شمار پیران و مشایخ صوفیه و رهبران طریقت نیز زیاد و مورد احترام خرد و کلان در هر عصر و زمان بوده اند. در این مجلد به ذکر نام و حال هجده تن از عرفا و صوفیان خدمتگذار ایران پرداخته شده است و به ذکر نام و نشان و هنگام زیست آنان اکتفا شده شمه ای نیز از رشحات فکری و آثار قلمی آنان نقل شده است تا خوانندگان بطرز اندیشه و تفکر آنان پی برده و به تعالیم اخلاقی و راه و روششان آشنایی کمی پیدا کنند. این کتاب شامل هجده فصل است و هر فصلی مخصوص معرفی پیری از پیران طریقت ایران است.
داستانهای سرزمین صوفیان کتابی است که درباره زندگی و آثار شش عارف نامی ایران (حلاج، ابوسعید ابوالخیر، عطار، نظامی، مولوی و جامی) به شکل چکیده و با زبانی شیرین به خامه یک بانوی فاضل و محقق ایرانی به زبان انگلیسی در آمریکا نشر یافته است. داستانهای کتاب به شیوه امروزی و دور از اصطلاحات و مفاهیم دشوار صوفیانه بیان شده است و در عین حال خواننده را با تصوف و عرفان مشرق زمین آشنا می سازد...
با آنكه سبک هندي در ظاهر غيرسياسيترين دوره شعري در ادبيات ايران است، اما در باطن، بسياري از خصوصيات اصلي آن در واكنش به سياستهاي فرهنگي دوره صفويه به وجود آمده است. پيچيدگي صورخيال و خصيصه استدلال آوري، نوعي واكنش به عوامزدگي و سطحي نگريهاست و مضمونيابيها و دگرانديشيها و بياعتنايي به سنتها و سياستها و ايدئولوژيها نيز عكسالعملي است در برابر محدوديتها و ممنوعيتهاي سياسي و فرهنگي كه در مجموع، دنيايي كاملا متفاوت از واقعيتهاي موجود در جامعه به وجود ميآورد.
در کليدر و جاي خالي سلوچ، بخش عمدهاي از واقعيتهاي داستاني ـ شخصيتها، کنشها، اشيا و صحنهها ـ علاوه بر دلالت مستقيم بر واقعيتهاي عيان و عيني، مفهومي فراتر از خود را نيز در درون خود نهفته دارند که در کل به آنها دلالت ضمني گفته ميشود. اين مفاهيم عبارتاند از: دلالتهاي استعاري، تمثيلي، نمادين، کنايي و مجازي. تمثيل در اين جا، به خاطر تعلق اين دو رمان به ادبيات رئاليستي، به طور کلي ـ جز در دو سه جا ـ چندان جايگاهي ندارد. استعاره نيز در معناي خاص و تخصصي آن در حوزه ادبيات منظوم قرار ميگيرد و مفهوم عام آن نيز آن چنان کلي است که مصاديق و زيرمجموعههاي آن را بايد در اسنادهاي مجازي ديگر چون نماد و کنايه و مجاز مرسل جستجو کرد. در اين دو رمان، واقعيتهاي کنايي و نمادين در عين دلالت بر حقيقت وجودي خود، به دليل قرار گرفتن در موقعيتهاي خاصي از متن ماجرا بر حقيقتي فراتر از سطح ظاهري خود نيز راه ميبرند و توان واردشدن به قلمرو دلالتهاي مجازي را دارند. بيشترين گونه دلالتهاي مجازي در اين دو رمان از نوع نماد و کنايه است که در اينجا نمونههاي بسياري از آنها به بررسي گذاشته شده است.