پژوهش پیش رو به ارائه روشی نو برای تصحیح تخمین¬های سبک¬شناسانه از زمان نگارش آثار ادبی با تاریخ نگارش مجهول می¬پردازد و نشان می¬دهد که متن¬شناسی امکاناتی به دست می¬دهد که می¬توان بوسیلۀ آنها عدم دقت روشهای سبک¬شناسانه را تصحیح کرد. اساس این روش قیاس تطور ضبطهای اشعار فارسی و عربی درون متن است که میتواند روش تخمینی دقیق از زمان نگارش اثر باشد. خصوصاً اشعار عربی که دارای بسامد کمی از تطور ضبط هستند و این ناشی از ناآشنایی عام مخاطبان فارسی زبان با زبان دوم (عربی) است. جامعالستین به عنوان نمونه بررسی شده با این روش گواه کارآمدی آن است. جامعالستین نوشته ابوبکر احمد بن محمد بن زید الطوسی که به «تفسیر سوره یوسف» هم مشهور است، تاریخ نگارش مشخصی ندارد. در این مورد تاکنون صرفا با معیارهای سبکشناسانه قضاوت شده است و از روی مختصات سبکی، تاریخ نگارش این اثر را همزمان با کشف الاسرار یعنی حدود دهه دوم قرن ششم دانستهاند. نگارنده پس از برخورد با ابیاتی عربی در جامعالستین که سراینده آن حداقل هفتاد سال متأخر بر تاریخ تخمینی این کتاب بود، به دقت این تخمین مشکوک شد. به دست آمدن شواهدی دیگر در متن جامعالستین که با نتیجه روش ابداعی این پژوهش همخوانی کامل داشت، نشان داد که تاریخ نگارش جامعالستین نه دهه دوم قرن ششم بلکه دهه دوم یا سوم قرن هفتم است.
لازمه حیات جسمانی آدمی خوردن است و آن شرط زندگی همه موجودات زنده کره خاکی است. اما فرق در آن است که آدمی میخورد تا زنده بماند و دیگر موجودات حیه زنده میمانند تا بخورند. براین معنی در ادیان بیش از همه به تأکید سخن گفته شده است. تعلیمات عرفانی اسلام سالک را از توجه غالب بر احتیاجات جسمانی و حطام دنیوی باز میدارد و به عنایت تام به مایده روحانی سوق میدهد. در آن آموزههای عیسی روح در مقابل خرتن علم میشود.
تأمل در متن سامنامه و نشانههايي که در دو داستان فرعي آن ديده میشود، انتقال و تبديل بخشي از اساطير هند را به اين متن حماسي آشکار میکند. اساطير هندي موجود در سامنامه، در متوني از متون هندي ديده میشوند که اولين ترجمههاي در دسترس آنها به عربي و فارسي، کتاب ماللهند ابوريحان بيروني است و سپس در سطح وسيعتر آثاري که از طريق نهضت ترجمه در دوره حکومت تيموريان هند و اوائل دوره صفويه به فارسي برگردانده شدهاند، لذا احتمال قريب به يقين آن است که از طريق اين ترجمهها وارد متون حماسي فارسي شده باشند. اين تحقيق نشان میدهد: اولا نحوه يادکرد و نظم اين اسطورهها در سامنامه، با نوشته ابوريحان متفاوت است. ثانيا سراينده از متن آنها کم اطلاع بوده است و از اين برمیآيد که جامعه مخاطب نيز از اين اسطورهها اطلاعي نداشته و خالي الذهن بوده است. همچنين با توجه به زمان انتقال اين مضامين از هند به ايران میتوان گفت که تاريخ سرايش اين منظومه، اگر سروده يک نفر باشد، زودتر از زمان حکومت جلال الدين اکبر در هند نمیتواند باشد و اگر سروده چند نفر باشد، حداقل آن بخشهايي که نام و اشکال اين اسطورهها در آنها حضور دارد، مربوط به دوره ياد شده است.