داستان «بانوي حصاري»، يکي از هفت داستان شگفتانگيز و پرماجراي هفتپيکر نظامي است. با توجه به ساختار ويژهاي که اين داستان دارد، مقاله حاضر به نقد و تحليل ساختار و اجزاي روايت در آن بر اساس ديدگاههاي گريماس اختصاص يافته است. شيوه کار به اين صورت بوده که ابتدا نظريات گريماس درباره ساختار و عناصر واجزاي تشکيل دهنده يک روايت، نقل وبررسي شده و سپس اين عناصر و اجزا در داستان بانوي حصاري، شناسايي و تجزيه وتحليل گرديده است. زنجيرههاي روايي در ساختار اين روايت شامل زنجيرههاي پيماني، اجرايي وانفصالي است. زنجيره پيماني، بيانگر پيماني است که بين «بانوي حصاري» (فرستنده) با شاهزاده جوان (شناسنده؛ گيرنده) بسته ميشود، زنجيره اجرايي شامل آزمونها و مبارزههايي است که قهرمان بايد پشت سر بگذارد تا به هدف برسد و زنجيره انفصالي، حاکي از سير رخدادهاي داستان از وضعيت نامتعادل به وضعيت متعادل و پايان خوش داستان است. در اين روايت ساختارکلي «فقدان قرار داد (بينظمي) وجود قرار داد (نظم)» به کار گرفته شده است؛ يعني در آغاز داستان، به دليل عدم وجود قرارداد وضعيت پريشاني به وجود ميآيد. بعد فرستنده قرارداد و پيماني وضع ميکند؛ که در نتيجه آن نظمي برقرار و در پايان داستان به خاطر اقدامات قهرمان، آرامش حاکم ميشود.
«هاويه» نخستين مجموعه داستان كوتاه ابوتراب خسروي است. به منظور دريافت شيوه نويسنده و تحليل داستانها، به کمک روش ساختارگرايي تودوروف پس از استخراج پيرفتها، ژرف ساخت داستانها را تحليل کردهايم. ژرف ساخت اين مجموعه مبتني بر مبارزه با زمان و مظاهر آن است. بررسي ساختار روايتها نشان ميدهد نويسنده آگاهانه در پي آن است که ژرف ساخت را در شيوه و ساختار روايتها نيز بازتاب دهد و ميان روايت و ژرف ساخت تا حد ممکن تناسب ايجاد کند؛ در روايتهاي ساده و تک محور که ترکيب پي رفتها زنجيرهاي است نويسنده به کمک عناصر ديگر نظير ايجاد شک و تعليق، ژرف ساخت مبارزه با زمان را بازتاب ميدهد و در مواردي که ترکيب پيرفتها تناوبي است با ايجاد حالتي دوري، ژرف ساخت مذکور را همخوان ميسازد. فقط داستان «هاويه آخر» داراي روايتي چندمحور است و روايتي واحد به چند شکل تکرار شده تا با اين تکرار، ژرف ساخت مقابله با زمان به منظور براندازي يا بياعتبار کردن آن تداوم يابد.
حکیم سنایی غزنوی در اثر ارزشمندش، حدیقه الحقیقه به شرح مطالب و آموزههای عرفانی در قالب شعر و روایت میپذیرد که بررسی این روایتها در نشاندادن شیوه بیان شاعر از اهمیت ویژهای برخوردار است. بررسی و تحلیل روایت یا روایتشناسی بر نشانهشناسی مبتنی است که با هر نوع روایت اعم از ادبی یا غیر ادبی، داستانی یا غیرداستانی، کلامی یا دیداری سروکار دارد و واحدهای کمینه روایت و به اصطلاح دستور پیرنگ را مشخص میکند که برخی نظریهپردازان به آن دستور داستان نیز گفتهاند. در این پژوهش به بررسی ساختار روایتهای حدیقه بر اساس سه عنصر گفتگو، کنش و پیرنگ پرداخته و کوشش شده است شیوه داستانپردازی سنایی در این روایتها تحلیل شود.
مقاله حاضر به نقد و تحليل عناصر داستان در گزيدهاي از داستانهاي کودکان اختصاص يافته است. در اين مقاله، پس از مقدمه که اشارهاي به ادبيات و داستانهاي کودکان است، مهمترين عناصر داستان: پيرنگ، شخصيت، درونمايه، زاويه ديد، فضا و صحنه، در بيست داستان از داستانهاي کودکان بررسي شده است. اين داستانها داراي پيرنگي سادهاند؛ به جز يک داستان که پي رنگ آن از دو پي رفت تشکيل شده، پيرنگ همه داستانها داراي يک پيرفت است. شخصيتهاي اين داستانها، يک بعدي، تمثيلي و در بيشتر موارد ايستا هستند. درونمايه داستانها بيشتر مسائل تربيتي و اخلاقي است. نويسندگان با ارائه آميزهاي از واژه و تصوير در داستانها صحنهسازي کردهاند. تمامي داستانها از زاويه ديد داناي کل روايت شدهاند و فضاي آنها آرام و عادي است و همه پاياني خوش دارند.
رمان درازناي شب، از جمله رمانهاي واقعگراي دهه چهل محسوب ميشود که جمال ميرصادقي آن را به نگارش درآورده است. اين رمان به بازتاب يکي از چالشهاي مهم جامعه يعني «انقطاع و شکاف نسلي» اختصاص يافته است. اين مضمون اگرچه يکي از کهنه مضمون هاي ادبيات فارسي به شمار ميرود، از آنجا که همواره در تمام اعصار و در ميان اکثر ملل، جريان دارد توجه بسياري را به خود معطوف کرده است. انعکاس اين موضوع مهم اجتماعي در رمان، ميتواند در آگاهي بخشيدن به بسياري از خانوادههاي ايراني که هنوز با اين چالش مواجه نشدهاند، کمک شاياني کند. نويسنده در درازناي شب، اين معضل اجتماعي را در يکي از خانوادههاي سنتي رمانش که نماينده بسياري از خانوادههاي ايراني است، به نمايش گذاشته و عواملي را که به تدريج در محيط خانواده، سبب ظهور و بروز اين شکاف ميشود، با دقت و مهارت خود به تصوير کشيده است. او در اين رمان، نسل جديد و جوان را در برابر نسل بالغ و سنتي قرار داده و انقطاع نسلي را که همان عدم اشتراک ميان تفکرات پدران و مادران با فرزندان است، ترسيم کرده و نشان داده است که چگونه «انقطاع نسلي» ميتواند نسل جديد را در برابر نسل قبلي (نسل بالغ) به شورش وادارد و انقطاع کامل و شکاف نسلي را سبب گردد.