درمیان آثار ایبسن که در ایران شناخته شدهاند، دشمن مردم بیشتری خواننده و بیشتری مخاطب تلویزیونی و تئاتری را داشته است. در میان شمار زیادی از این گروه، گونهای برداشت تحسینآمیز از ‹‹قهرمان›› این نمایشنامه دیده میشود که بسیار بحثانگیز است که این خود نشانگر خوانشهای یک سویهنگر منتقدان یا کارگردانان این اثر است. در این گفتار، نویسنده سرچشمه چنین برداشتی را آرمانخواهی و قهرمان پرستی نهفته در رمانتیسیم و قهرمان پروریهای سادهلوحانه میداند، نگرشی که ایبسن چندان به آن خوشبین نبود. به نظر نویسنده، ایبسن در این نمایشنامه، با بهره جستن از شیوه ویژه یک درام نویس نوین، نگاهی دوگانه به چهرههای روشنگر دارد و بر نسخههایی که آنان برای دگرگونی اجتماعی مینوشتند خرده میگیرد.
این کتاب در چهار فصل تدوین شده و نویسنده در بخش اول این رساله از رویدادها و اندیشهها سخن گفته و در بخش دوم، تحلیلی از چگونگی فرایند نوسازی و نتیجه آن که پیدایی تجدد است، ارائه کرده. توجه این نوشته به دورانی است که از جنگهای ایران و روس آغاز میشود و به سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) پایان مییابد. آنچه از آن پس در ایران روی داده، آنچنان به ما نزدیک است که هرگونه ارزیابی آن ارزشی علمی نمیتواند داشته باشد. اندیشه تجدد از کجا و چه وقت وارد ایران شد و ذهن ایرانیان را به خود مشغول داشت؟ تجدد و نوسازی مترادفاند یا متضاد؟ در این کتاب، جامعهشناسی برجسته و باسابقه، با بیانی شیوا و جذاب و موشکافانه، به تشریح این مسائل میپردازد و رویارویی سنت و تجدد را بازمیشکافد.
این کتاب نامهای است از امانالله شفا که از دل سوخته و فکر متتبع و کنجکاو او سرچشمه گرفته است. نامهای است به یکی از دوستانش که هنوز معتقد به بهائیت میباشد، نوشته و آرزو دارد که او و دیگران از رهگذر این نوشته بیدار گردند. چون مخاطب وی شخصی است که اطلاعات مجملی از این فرقه دارد، به معرفی قبلی و شناخت رهبران بهایی نمیپردازد.
ارزش احساسات و نامههای همسایه (1318، 1334) دو اثر نیما یوشیج در گستره نقد ادبی است که در آنها به تبیین اصول و کیفیت شعر نو میپردازد. در این دو اثر، نیما نشان میدهد که چگونه شعر نو به لحاظ رویکرد ساختاری و زبانی از همتایان کلاسیک خود فاصله میگیرد و طرحی نو در میاندازد. در نگاه اول، به نظر میرسد که شعر نیمایی، به دلیل واکنشی انقلابی و ساختارشکنانه نسبت به شعر کلاسیک، از بنیانهای شعر قدیم فاصلهای پرنشدنی و جبرانناپذیر میگیرد. مقاله حاضر تلاش میکند با نگاهی تظبیقی به آراء دو شاعر انگلیسی ویلیام وردزورت و تی. اس. الیوت (که به ترتیب نمایندگان مکتب رمانتیسم و کلاسیسیسم در انگلستان هستند)، و مقایسه نظرات آنان را با آراء نیما در دو اثر یادشده، نشان دهد که نوآوری رمانتیکگونه و قدمت کلاسیک وار در شعر و نقد نیمایی همزیستی مسالمتآمیزی دارند.
اين نوشتار به شيوه داستانسرايي ناثانيل هاثورن، به عنوان نقطه عطف تاريخ ادبيات آمريكا، ميپردازد. يكي از پيامدهاي انقلاب آمريكا بيبند و باري و ترك پايبندي به ارزشهاي خشكه مقدسان بود. كمي بعدتر رومانتيسيسم اين شكاف را با ستايش فرديت نويسنده و نقش او در ايجاد يك شخصيت نوين آمريكايي ژرفتر كرد. با در نظرگرفتن اين حقيقت كه هاثورن در چنين وضعيتي مينوشت، انتقال چنين مفاهيم مذهبي وسياسي را به درون قلمرو داستان هاثورن ميديد و تلاش ميكرد پيش زمينههاي خشك پيشين را بشكند و آنها را با شيوهاي كه ابايي از محدودكردن معني و دلايل وقايع ندارد، جايگزين كند تا، بدين ترتيب، از منظري متفاوت به دنيا و ساكنانش نظر بيفكند. اين مقاله هاثورن را نويسندهاي آگاه نسبت به هنر خويش معرفي ميكند، براي اثبات اين سخن به بخشهايي از وقايع داستان اشاره ميشود كه هنرمند از خود ردپا بر جاي ميگذارد. همچنين، اين گفتار با تاكيد بر بخشهاي متفاوت داستانهاي وي و همچنين با تاكيد بر زنجيره وقايع، بر اين نكته انگشت ميگذارد كه هاثورن راه را براي تفاسير متفاوت از متنهاي خويش باز ميگذارد، كاري كه به صورت نمادين تلاشي است براي رهايي از قيد و بندهاي دست و پا گير جامعهاش.