قابوسنامه کتابي است به پارسي که مولف آن عنصرالمعالي کيکاووس بن اسکندر آن را براي فرزندش گيلانشاه در 44 فصل نوشته است که اگر بخواهد پس از پدر حکومت کند و يا از روي اضطرار کاري ديگر انتخاب کند، بداند چگونه وظايف خود را انجام دهد. عنصرالمعالي در اين کتاب پندهاي تربيتي بسياري را از قول حکيمان و يا با لفظ «گفتهاند» آورده است که گوينده آنها معلوم نيست و صاحب نظراني که به شرح و تحليل قابوسنامه پرداختهاند نيز به نام گوينده اين سخنان حکيمانه اشارهاي نکردهاند. با تامل در حکمتهايي که در منابع عربي از ايرانيان قبل از اسلام نقل شده است، معلوم ميگردد که بسياري از اين سخنان متعلق به حکيمان ايراني است و يا دست کم در ايران باستان رايج و شناخته شده بوده است. در اين مقاله علاوه بر معرفي بيش از 40 پند اخلاقي و تربيتي ايراني که در قابوسنامه بينام و نشان آمده و در منابع عربي به ايرانيان نسبت داده شده است، نقش ديدگاههاي تربيتي ايران باستان و تاثير آن را در قابوسنامه نشان ميدهيم.
گنجینه فرهنگ و تمدن کهن سال ایران باستان دانشمندان و پژوهش کنندگان را به تحقیق و تتبع هر چه بیشتر واداشته و هر روز بر دامنه آن افزوده میگردد و در دانشگاههای معتبر جهان شعبه ویژه ای از دروس تحصیلی را تشکیل داده و محققین عمری را در پی جویی آن صرف می نمایند. مستشرقین با بررسی اسناد علمی و مشاهدات عینی، توانسته اند تحقیقات منظمی را دنبال نموده و در دسترس علاقمندان قرار دهند. کتاب حاضر جزئی از این تحقیق به شمار میرود که نویسنده محترم آن سعی نموده است بارزترین آثار را جمع آوری نموده و بنام "گوشه ای از فرهنگ و تمدن ایران باستان" در اختیار ایران دوستان بگذارد. آنچه در این مجموعه گردآوری شده است، نوشته ها و ترجمه هایی است که در مجله های مختلف ادبی و اختصاصی به چاپ رسیده است. این مقالات در طی مدتی کمتر از ده سال از نوشته ها و تحقیقات دانشمندانی که در تمدن و فرهنگ ایران صاحب نظر و متبحر بوده اند و در مجله های مختلف خارجی چاپ نموده اند ترجمه شده اند.
در این کتاب طی سه بخش، سیر فرهنگ و تاریخ تعلیم و تربیت در ایران و اروپا بازگو شده است. بخش اول که "سیر فرهنگ و تعلیم و تربیت در ایران" عنوان گرفته شامل مباحثی از این قبیل است: روش تعلیم و تربیت در ایران بعد از اسلام؛ مهمترین مراکز تعلیم و تربیت؛ نخستین تلاشهای بشر در راه کتابت و نگارش مورد علاقه خود؛ عقیده چند تن از صاحبنظران ایرانی در باب تعلیم و تربیت؛ تعمیم نسبی فرهنگ بعد از اسلام، نخستین مدرسان و نقش ایرانیان در توسعه و تکمیل مداری و رشد فرهنگ اسلامی؛ وضع اجتماعی و فرهنگی ایران مقارن حمله مغول؛ مکتب خانهها در عهد صفویه؛ وضع مدارس در اواخر زندیه و اوایل عهد قاجاریه؛ تعلیم و تربیت در عهد قاجاریه؛ وضع مدارس در آغاز جنبش مشروطیت. در بخش دوم ذیل عنوان "نظریات جدید در تعلیم و تربیت" مباحثی از این دست به چشم میخورد: تعلیم و تربیت در غرب؛ وضع کلی تعلیم و تربیت در عصر ما؛ روشهای نوین در آموزش و پروش؛ چگونه فرزندان خود را تربیت کنیم؛ حمایت و جانبداری ویکتور هوگو از فرهنگ بشری. سومین بخش که "سیر فرهنگ و تعلیم و تربیت در اروپا" نام گرفته مشتمل بر عناوینی از این قبیل است: تعلیم و تربیت در یونان باستان؛ تعلیم و تربیت در روم قدیم؛ مدارس و علوم در قرون وسطی؛ رشد فرهنگ وعلوم تجربی در جریان نهضت اسلامی؛ احیای علوم قدیم؛ رنسانس و تجدید حیات علم و ادب؛ نهضت ادبی در اروپا.
جامی شاعر، نویسنده، عارف و دانشمند نامدار سده نهم هجری دارای آثار متعدّد در نظم و نثر فارسی است. یکی از کتابهای ارزشمند او به نثر، بهارستان است که نویسنده، آن را به شیوه گلستان سعدی نگاشته است. هرچند جامی مدّعی شده که حکایات بهارستان یا دستِ کم حکایات منظوم آن را از کسی نگرفته است و همگی آنها ساخته و پرداخته قریحه اوست، امّا تتبّع در آثار پیشینیان، به ویژه منابع عربی، سرچشمههای حکایات بهارستان را آشکار میسازد. پرسمان بنیادی این نوشتار آن است که آیا جامی در داستانسرایی خویش، به منابع پیشین نظر داشته است یا خیر. بر این مبنا یک روضه از روضههای هشتگانه بهارستان انتخاب و مآخذ حکایتهای آن در متون عربی پیش از جامی کاویده شد. در نتیجه ریشه 21 داستان از 43 حکایت این روضه، یعنی تقریباَ نیمی از آن، در منابع پیشین شناسایی شد. به دیگر سخن میتوان ادّعا کرد که جامی همچنان که سنّت ادبی روزگار وی بوده است، در پردازش حکایتهای بهارستان به حکایتهای مندرج در آثار پیشینیان عنایت ویژه داشته و آبشخور بسیاری از حکایات وی، منابع عربی پیش از عهد وی بوده است.
هدف این مقاله نشاندادن تأثیر حکمتهای خسروانی و اندیشههای ایرانشهری در ادب عربی است. با آنکه این سخن جدید نمینماید، موضوع از زاویه جدیدی مطالعه شده که تا به حال به آن پرداخته نشده است. این مقاله مدعی است علاوه بر حضور گسترده حکمتهای ایرانی در ادب عربی، بخش اعظم بیش از هزار مثل مولدی (غیرعربی) که در منابع عربی وجود دارد، ایرانی است. لذا پس از ترسیم زمینههای تاریخی برای انتقال این اندرزها به ادب عربی، با معرفی دهها نمونه از این امثال که در ایرانیبودن آنها تردید وجود ندارد، راه را برای پژوهشهای بعدی هموار کردهایم. به علاوه برای آنکه تأثیر ادب و فرهنگ ایرانی را در ادب عربی نشان داده باشیم، مضامین مشابه آنها را در ادب فارسی عربی نقل کرده، به امثال و حکم دهخدا ارجاع دادهایم. در م واردی نیز به نقد شرح و تحلیل برخی متون ادب فارسی پرداختهایم تا نشان دهیم تأثیر اندیشههای ایرانی در ادب عربی بیش از آن است که امروز بر اذهان محققان حاکم است و حق فرهنگ و ادب ایران نه تنها از سوی محققان عرب که از سوی اندیشمندان ایرانی هم، جنانکه باید شناخته نشده است.