مطالعات گسترده انجامشده در سه دهه اخیر نشان میدهد که ساختار واژی ـ نحوی ساختهای سببی در زبانهای مختلف منعکسکننده ادراک انسان از چگونگی رابطه سبب و نتیجه در رویدادهای جهان خارج است. در این پژوهش، پس از پرداختن به مفاهیم اصلی، ارکان و انواع ساختهای سببی (واژگانی، صرفی و مرکب)، در چهارچوب یافتههای کامری (1989)، دیکسون (2000)، و هایمن (1983(، )اصل تصویرگونگی فاصله)، با استناد به شواهد و دادههایی از انواع ساختهای سببی فارسی، نشان داده شده است که: در انواع ساختهای سببی فارسی، فاصله صوری ـ موجود بین عناصر در ساختار صوری ـ منعکسکننده فاصله مفهومی ـ موجود بین عناصر مفهومی مربوطه ـ است. نتایج این پژوهش اولاً مبیّن انگیختگی (تصویرگونگی) این گونه ساختها در زبان فارسی است؛ و ثانیاً مؤید جهانیبودن مبانی نظری زبانشناسی شناختی ـ نقشگرا میباشد.
باوجود اهمیت ساخت سببی ـ که جزء جهانیهاست ـ و نیز انجامشدن پژوهشهای گسترده درباره اینگونه ساختها در زبانهای دیگر، تحقیق درباره ساخت سببی ریشهای، تکواژی و کمکی ترکی آذری، محدود به بررسیهای سنتی است، و توصیفها به افزودهشدن تکواژ سببی دئر (dir) به پایههای فعلیای چون قاچ دیرماق (qaçdirmaq)، یعنی دواندن/ دوانیدن و یاتدیرماق (yatdirmaq)، یعنی خواباندن/ خوابانیدن اختصاص دارند؛ بنابراین، در پژوهش حاضر، به بررسی معنایی، نحوی و کاربردشناختی ساخت سببی ریشهای، تکواژی و کمکی در چهارچوب دستور نقش و ارجاع میپردازیم. مهمترین نتایج حاصل از این بررسی به شرح ذیل است: الف) سببیهای ریشهای، تکواژی و کمکی، القاکننده سببی مستقیم هستند؛ ب) فعلها بیشتر، فرایندهای مفید و دستآورد را نشان میدهند؛ ج) ساختهای سببی در حالت بینشان، دارای تأکید محمولی هستند؛ ولی در حالت نشاندار هم میتوانند تأکید محدود و هم نوع جملهای را داشته باشند.
شمایلگونگی به عنوان مفهومی بنیادین در زبانشناسی شناختی، به وجود انگیختگی میان صورت و معنای ساختهای زبانی اشاره دارد و بیانگر هرگونه تطابق، قیاس و یا شباهت میان صورت یک نشانه و مصداق آن میباشد. در رویکرد شناختی زبان بخشی از نظام شناختی در نظر گرفته میشود که سازمان مفهومی ذهن را باز میتاباند و نشانگر جهان در ذهن گوینده است. براساس این نگرش، تجربه جهان خارج و شناخت در ساختار زبان منعکس میشود و صورتهای زبانی کاملاً مرتبط با ساختهای معنایی که قرار است بیان دارند. از برجستهترین مدلهای این رویکرد میتوان به انگاره دستورشناختی لنگکر اشاره کرد. این دستور ماهیت زبان را نمادین میداند و زبان را مجموعهای از واحدهای نمادین فرض میکند که به نمادینسازی معنا و تفکر میپردازند. در این مدل اعتقاد بر آن است که ساختهای زبانی از طریق فرآیندهای شناختی برانگیخته میشوند و وجود ساختهای شمایلگونه و انگیخته در زبان امری کاملاً طبیعی تلقی میشود. از جمله ساختهای انگیخته در زبان میتوان ساختهای سببی را نام برد. بر این اساس، در مقاله حاضر از منظر دستورشناختی به بررسی شمایلگونگی در ساختهای سببی زبان فارسی پرداخته میشود و یافتههای آن حاکی از آن است که ساختهای سببی زبان فارسی بازتابنده انواع پنجگانه شمایلگونگی نموداری (فاصله، استقلال، ترتیب، پیچیدگی و مقولهبندی) هستند. از این منظر است که نگارنده تمامی این پنج نوع را «شمایلهای سببی» در فارسی مینامد.
در این پژوهش ویژگیهای معنایی دوگانساختهای فارسی در چارچوب نظریه تصویرگونگی به طور عام و اصل تصویرگونگی کمیت به طور خاص بررسی شده است. مطالعات انجام شده در باب ویژگیهای معنایی دوگان ساختها در اغلب زبانها، حاکی از ارتباط این نوع ساخت با معانی/ مفاهیمی همچون فزونی، کثرت، شدت، تداوم، تکرار، کمال، تمامیت، توزیع و ... است. ازاین رو، هدف این پژوهش، نشان دادن ارتباط دوگانساختهای فارسی با معانی/ مفاهیم یاد شده و تبیین این ارتباط در چارچوب نظریه تصویرگونگی، اصل تصویرگونگی کمیت و مدل تجدیدنظر شده «ریگر» است. این مهم پس از پژوهشی گسترده در باب رابطه صورت و معنای دوگانساختهای فارسی، در قالب یک طبقهبندی معنایی (جدول های2-6( محقق شده است.