منظور از کانونیسازی، کانون دیدی است که در روایت شکل گرفته است و از آن منظر که ممکن است زمانی، مکانی، روانشناختی یا ایدئولوژیک باشد، افراد و وقایع داستانی مورد مشاهده و ارزیابی قرار میگیرند. در دل دلدادگی نیز در میان عناصر سازنده روایت، کانونیسازی حائز اهمیّت است. مندنیپور به عنوان یک نویسنده رئالیست و مدرن به جای تکصدایی، صدای شخصیّتهای مختلف داستان را به گوش خواننده میرساند. در این رمان، راوی دانای کُل به سیلان ذهنهای شخصیّتهای اصلی داستان رو میکند و با کانونیسازی درونی و بیرونی به بیان احساسات و عقاید و توصیف زمان و مکانهای مختلف داستان میپردازد. کانونیسازی از دیدگاه ژنت با جریان سیّال ذهن شخصیّتها در این رمان ارتباط مستقیمی دارد. این مقاله به بررسی کانون روایت در رمان دل دلدادگی بر اساس نظریه ژنت و رابطه آن با جریان سیّال ذهن میپردازد.
بزرگ علوی از دوستان نزدیک هدایت و یکی از اعضای گروه معروف به « ربعه » بود . او در یک خانواده تجارت پیشه به دنیا آمد . بعد برای ادامه ی تحصیل به آلمان رفت و دوره دبیرستان و بخشی از تحصیلات دانشگاهی خود را در آنجا به پایان برد. علوی پس از مراجعت به ایران با صادق هدایت ، نویسنده برجسته مکتب جدید داستان نویسی ایران در سال 1309 آشنا شد . این دو به اتفاق نویسنده دیگری به نام ش.پرتو ، « انیران » را در سال 1310 نوشتند که شامل سه داستان بود . هدایت « سایه مغول » و علوی « دیو » را که درباره هجوم اعراب به ایـران بود نوشت . بزرگ علوی در همان ایام ، داستان بادسام را نوشت و با کمک صادق هدایت آن را توسط محمد رمضانی مدیر کتابخانه شرق ، در تهران به چاپ رساند. بزرگ علوی نخستین چهره ی انتخابی دکتر ارانی برای انتشار مجله دنیا بود . در این مقطع حدود سه سال از دیدار و آشنایی جدیدشان در ایران می گذشت . پس از پیوستن ایرج اسکندری به آنان ، نخستین شماره مجله ی دنیا را در یکم بهمن 1312 در تهران منتشر کردند. علوی یکی از سه عنصر تحریریه این مجله بود . هدف اساسی و عمده مجله دنیا که به صورت قانونی و علنی منتشر می گردید ، روشنگری و آشنا کردن دانشجویان و جوانان ایرانی با آخرین دستاوردهای دانش ، صنعت ، فن و هنر جهان آن روز بود . این مجله نه تنها فاقد هرگونه سمت گیری حزبی بلکه هیچگونه موضع گیری صریح سیاسی علیه حکومت وقت ایران نداشت. بعد از انتشار چندین شماره مجله دنیا در اردیبهشت 1316 اداره شهربانی و امنیتی وقت ایران ، این جریان را به عنوان یک جریان کمونیستی وابسته به کمینترن تلقی کرد و با پرونده سازی که توسط رئیس شهربانی وقت سازماندهی شده بود ، ( بعد از سقوط حکومت رضاشاه این موضوع روشن گردید ) همه فعالان این گروه که بعدها به نادرست « گروه 53 نفر » یاد شدند ، تخت عنوان فعالیت کمونیستی و براندازی حکومت وقت متهم و به حبس های طولانی مدت از 3 تا 10 سال محکوم شدند . در این جریان بزرگ علوی به 7 سال زندان محکوم شد ، ولی در مهرماه سال 1320 با برکناری رضاشاه بعد از چهار سال و نیم از زندان آزاد گردید . بعد از سقوط دولت مصدق در سال 1331 علوی به اروپا رفت و مجدداً در آلمان به حالت تبعید فعالیت های علمی و ادبی خود را ادامه داد . از این سال تا انقلاب اسلامی آثار او در ایران اجازه ی انتشار نداشت . در سال 1357 پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک چند در ایران زیست و بار دیگر به آلمان بازگشت تا اینکه در سن 92 سالگی در تاریخ 17 فوریه 1997 برابر با 28 بهمن ماه 1375 بعد از دو هفته بیماری در شهر برلین آلمان درگذشت و بنابر وصیت در قبرستان مسلمانان در کنار پدرش در شهر برلین دفن گردید .
موضوع مورد بررسی ما حکایت کوتاه توبه ابراهیم ادهم است که از چهار متن انتخاب شده؛ کشف المحجوب هجویری غزنوی (قرن پنجم هـ.ق)، طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری (قرن پنجم هـ ق)، ترجمه رساله قشیریه از مؤلفی نامعلوم (قرن ششم هـ ق) و شرح تعرف مستملی بخاری (قرن پنجم هـ ق). روایتشناسی، رویکرد اصلی این مقاله است. ابتدا هر چهار متن را به تعدادی گزاره تقسیم و آنها را براساس رمزگانهای متفاوت، دستهبندی و در چارچوب ساختار روایی با یکدیگر مقایسه کردیم تا بدین وسیله ویژگیهای روایی آنها را کشف کنیم. در واقع به بررسی «سبکشناسی روایت» در چهار قطعه بسیار کوتاه از این متون پرداختهایم.
برتولت برشت از جامعهشناسان و نمايشنامهنويساني است که انديشههايي پيشرو در زمينه هنر، نمايشنامه و داستان داشته است. مهمترين نظريه برشت «فاصلهگذاري» نام دارد که تحت تأثير رهيافتهاي فرماليستي از جمله آشناييزدايي و برجستهسازي بوده است. «فاصلهگذاري» به معني آفرينش شخصيتهاي تازه، غيرعادي، شگفتانگيز و بيگانه در اثر است. نظريه برشت پيش از همه در نمايشنامه کاربرد دارد. اما منتقدان میتوانند آن را در داستان نيز به کار گيرند، به ويژه در داستانهايي که شخصيتهاي شگفتي دارند. بوف کور صادق هدايت داراي شخصيت بيهويت، پوچانگار و غريبهاي است که براي مخاطب تازگي دارد. مقاله حاضر به بررسي داستان بوف کور بر پايه نظريه فاصلهگذاري برشت و گرايشهاي اجتماعي- سياسي وي میپردازد.
يکي از محورهاي بنيادي مطالعات ادبي امروز، قرائت متون ادبي کهن از ديدگاه نظريهپردازان امروزي است که مايه پويايي اين متون ميگردد. کارل گوستاو يونگ (1961-1875)، روانکاو قرن بيستم ميلادي، در زمره اين نظريهپردازان است. از مهمترين نظريههاي وي، نظريه فرايند فرديت است که دربردارنده کهنالگوهاي ويژه اوست. شاهنامه اثر ارزنده ابوالقاسم فردوسي (411-329 ﻫ. ق) است که بخشهاي افسانهاي، اساطيري و حماسي آن ظرفيت تحليل نقد يونگي را دارد. اين مقاله به بررسي چند شخصيت شاهنامه، به ويژه رستم، از ديدگاه يونگ و در چارچوب فرايند فرديت ميپردازد.