دانش و خردافزاری در یک دوران، اکسیر زندگی آدمی و دریچهای به سوی روشنایی و جستجوی حقیقت شناخته میشود و در دوران دیگر، ویرانگر و جهنّمی. فرانسیس بیکن در آرمانشهر خویش با چراغ دانش به دنبال سروری بر جهان است؛ این در حالی است که در قرن نوزدهم ویلیام بلیک در سردرگم آباد جهنم بر سرنوشت شومی که کارگاه بزرگ خرد گریبانگیر پویندگی خیال و انداموارگی هستی جاودان کرده بود، میگرید. این مقاله با گذر از آرمانشهر تا جهنّم، به مقایسه دو نگرش متفاوت درباره خرد میپردازد و از این رهگذر، شیوه کار، ساختار، و میزان پویندگی دو نویسنده را در آتلانتیس نو و کتاب یوریزن خواهد سنجید. هدف از این پژوهش این است که ببینیم نگاههای گوناگون به دانش و خردورزی چگونه بر ادبیات هر دوران تاثیر گذاشته است.
سابقه فرهنگی ایران و فکر و اندیشه ایرانی نشان میدهد که در طول تاریخ از تأثیرگذاری و گسترش فراوانی برخوردار بوده است؛ به طوری که برخی معتقدند افلاطون به عنوان پدر فلسفۀ غرب از فکر ایران تأثیر گرفته و اندیشههای این فیلسوف بیتوجه به بنمایههای فکر ایرانی نبوده است. در این کتاب بحث بر سر این است که «شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان» ایران چه تأثیری بر افلاطون داشته است. تأثیر زرتشت را همیشه گفتهاند؛ اما نویسنده در این کتاب به شکل قطعی اشاره کرده که افلاطون تحت تأثیر نظریه سیاسی در ایران باستان بوده است. نویسنده کوشیده برخی از جنبههای اساسی فلسفه سیاسی و اجتماعی افلاطون را با پارهای از آراء و آرمانهایی که مردم ایران درباره نظام جامعه و مقام شاهی داشتند تطبیق کند؛ همانندیهای آنها را باز نماید و ارتباط آراء حکیم یونانی را با افکار و معتقدات ایرانیان روشن گرداند.
سیاست مدنیه با عنوان اصلی «السیاسة المدنیة» اثر معروف بونصر فارابی است. او در این کتاب، مسائل مهمی از دانش الهی را بنا به عقیده ارسطو درباره علل ششگانه برکنار از ماده، نمایان میسازد و درباره چگونگی نظام جواهر جسمانی و پیوستگی و پدید آمدن آنها از پدید آورندگان غیرمادی، سخن میگوید و نیز در آن جایگاههای انسان و نیروهای او را نمایان میکند و گونههای مختلف کشورداری و گردهماییها از فاضله و غیر فاضله را روشن میکند و همچنین نیاز تدبیر در مدینه و سروسامان بخشیدن نظام کشورداری به خویهای شاهانه و سنتهای پیامبرگونه را آشکار میسازد.
ارزش احساسات و نامههای همسایه (1318، 1334) دو اثر نیما یوشیج در گستره نقد ادبی است که در آنها به تبیین اصول و کیفیت شعر نو میپردازد. در این دو اثر، نیما نشان میدهد که چگونه شعر نو به لحاظ رویکرد ساختاری و زبانی از همتایان کلاسیک خود فاصله میگیرد و طرحی نو در میاندازد. در نگاه اول، به نظر میرسد که شعر نیمایی، به دلیل واکنشی انقلابی و ساختارشکنانه نسبت به شعر کلاسیک، از بنیانهای شعر قدیم فاصلهای پرنشدنی و جبرانناپذیر میگیرد. مقاله حاضر تلاش میکند با نگاهی تظبیقی به آراء دو شاعر انگلیسی ویلیام وردزورت و تی. اس. الیوت (که به ترتیب نمایندگان مکتب رمانتیسم و کلاسیسیسم در انگلستان هستند)، و مقایسه نظرات آنان را با آراء نیما در دو اثر یادشده، نشان دهد که نوآوری رمانتیکگونه و قدمت کلاسیک وار در شعر و نقد نیمایی همزیستی مسالمتآمیزی دارند.
اين نوشتار به شيوه داستانسرايي ناثانيل هاثورن، به عنوان نقطه عطف تاريخ ادبيات آمريكا، ميپردازد. يكي از پيامدهاي انقلاب آمريكا بيبند و باري و ترك پايبندي به ارزشهاي خشكه مقدسان بود. كمي بعدتر رومانتيسيسم اين شكاف را با ستايش فرديت نويسنده و نقش او در ايجاد يك شخصيت نوين آمريكايي ژرفتر كرد. با در نظرگرفتن اين حقيقت كه هاثورن در چنين وضعيتي مينوشت، انتقال چنين مفاهيم مذهبي وسياسي را به درون قلمرو داستان هاثورن ميديد و تلاش ميكرد پيش زمينههاي خشك پيشين را بشكند و آنها را با شيوهاي كه ابايي از محدودكردن معني و دلايل وقايع ندارد، جايگزين كند تا، بدين ترتيب، از منظري متفاوت به دنيا و ساكنانش نظر بيفكند. اين مقاله هاثورن را نويسندهاي آگاه نسبت به هنر خويش معرفي ميكند، براي اثبات اين سخن به بخشهايي از وقايع داستان اشاره ميشود كه هنرمند از خود ردپا بر جاي ميگذارد. همچنين، اين گفتار با تاكيد بر بخشهاي متفاوت داستانهاي وي و همچنين با تاكيد بر زنجيره وقايع، بر اين نكته انگشت ميگذارد كه هاثورن راه را براي تفاسير متفاوت از متنهاي خويش باز ميگذارد، كاري كه به صورت نمادين تلاشي است براي رهايي از قيد و بندهاي دست و پا گير جامعهاش.