نوآوریهای نیما محدود به وزن و قالب و قافیه نیست. زبان شعر او نیز تازه است. وی تا آنجا که میتواند، زبان شعر را ساده میسازد و آن را به زبان نثر و نمایش نزدیکتر میگرداند. پرداختن به طبیعت و به کارگیری عناصر طبیعی و بهرهگیری از مفاهیم نمادین آنها در آفرینش تصاویر شعری نیز موجب محسوستر و ملموستر شدن اندیشه و احساس او میگردد. هرچه در شعر نیما هست، طبیعی و از تحمیل و تکلف به دور است. کلماتی که در شعر خود به کار میبرد یا تخیلی که آن را به تصویر میکشد، غالباً با انگیزهها و شور و شوق شاعرانه او متناسب است. زبانی زنده و خلاق که حقیقت مفهوم ذهنی شاعر را یکراست و آنچنان که هست، به ذهن هوشیار خواننده انتقال میدهد. وی سخنی را میپسندد که برخاسته از دل و جوشیده از جان باشد. او شعر را جدا از شاعر نمیداند و آن را جزئی از زندگانی میشمارد، بنابراین زبان شعر او به زبان مردمان عادی نزدیکتراست. البته پرداختن به مسائل اجتماعی و بیان مفاهیم و مضامین مربوط بدان نیز از این لحاظ بیتاثیر نیست. توسل به شیوه تمثیل، حکایتپردازی و روایتگری نیز نزدیکی بیش از اندازه او به فرهنگ و زبان عامه را نشان میدهد. وی زیبایی را در سادگی میجوید. از پیچیدگیهای زبانی بیزار است و آن را نوعی انحراف میداند. سادگی زبان شعر نیما در نمونههای غنایی او مشهودتر است. حتی در سخنان بسیار عادی نیز روح شاعرانگی میدمد و بدانها زندگانی دوباره میبخشد. از این رو، دنیایی که در شعر خود میآفریند، آکنده از لطافت، طراوت، زیبایی و آکنده از زندگی است.
زبان مجموعه ای قراردادی از سمبل های صوتی است و چیزی نیست که به طریقی ناگهانی به وجود آمده باشد. تکامل زبان با تکامل خود انسان همگام بوده و تحقیق در پیدایش آن با تحقیق در زندگی انسان توام است. بسیاری براین باورند که همه زبانها از یک زبان اصلی منشعب گردیده و به تدریج شباهت خود را به زبان مادری از دست داده است. همه کسانی که با زبان یا آموزش آن سروکار دارند به احتمال زیاد این داستان کتاب مقدس را شنیده اند که: وقتی تمامی ساکنین کره زمین از یک زبان واحد چند کلمه ای استفاده می کردند انسانها در یک دشت بزرگ گرد هم آمدند و گفتند: بیایید برای خود شهر و برجی به بلندای آسمان بسازیم، و بدین ترتیب برای خود نامی باقی گذاریم. آنگاه خداوند به شهر و برج آنها درآمد و گفت"اگر انسان با داشتن یک زبان واحد بتوان برای اولین بار این چنین کار خطیری را انجام دهد بی شک بعدها نیز می تواند هر تصمیم دیگری را نیز عملی نماید. از این رو زبانشان را در هم و برهم می کنم تا قادر به درک گفتار یکدیگر نباشند".و آنگاه خداوند آنها را به سراسر کره خاکی پراکند تا بدین ترتیب آنها از ساختن شهر خویش صرفنظرکنند. این برج را برج بابل نامیدند. زیرا خداوند زبان آنها را درهم و برهم کرده بود...
این مجلد شامل تصویرهای مختلف از آثار تمدن ساسانی در رشته های گوناگون هنر ایران در این دوره است و مطالبی که در مجلد اول این کتاب آمده است حاجت باین معرفی داشت. در برخی از موارد تصویرهای چند از یک اثر صنعتی چاپ شده است. این تصویرها تغییراتی را که در این اثر از زمانی که عکسهایی از آنها بدست آمده است نشان می دهد و شاید برای باستان شناسان بیش از دیگران سودمند باشد. ماخذ هریک از عکسها در ذیل آنها معرفی شده است. این کتاب به ضمیمه جلد اول منتشر شده است
اغلب اهل تحقیق، پروین را شاعری سنتگرا میپندارند؛ وی به سنتهای ادبی بسیار پایبند است و تأثیر آثار گذشتگان را در آثار وی به روشنی میتوان دید. کاربرد برخی واژهها ب صورت یا مفهوم کهن، تکرار بسیاری از تعبیرات، ترکیبات و تصاویر موجود در آثار گذشته، بهرهگیری از شیوه تمثیل، توجه به حکایات و روایات دینی، اشاره به برخی شخصیتهای تاریخی، نقل داستان به شیوه دانای کل، نمودهایی از توجه خاص او به سنت است. اما از آنجایی که وی در یکی از ادوار گذر و انتقال ادب فارسی میزیست، نشانههای بسیاری از نوآوری و تجدد نیز در آثار وی میتوان دید؛ در واقع او را میتوان از حلقههای واسط میان شعر دیروز و امروز به شمار آورد؛ از جمله نمودهای نوآوری در شعر پروین میتوان به این موارد اشاره کرد: نگاهی تازه به حیات و هستی، مردمگرایی، واقعبینی، رویکرد ویژه به مسائل اجتماعی، دفاع از حقوق زن، ستمستیزی و انتقاد از اهل زور و تزویر، جانبداری از رنجبران و زحمتکشان، آشناییزدایی در کاربرد برخی عناصر شعر غنایی، تحرک و پویایی تصاویر شعری، ایجاد حس امیدواری و دعوت به تلاش در دستیابی به آرمانهای انسانی، حضور زنده طبیعت، کاربرد مناسب فن مناظره، سادگی و روانی زبان و نزدیکی آن به زبان عامه، به کارگیری برخی قالبهای نیمهسنتی و تلاش برای دستیابی به آزادیهایی در کاربرد قافیه، نیرومندی و استواری پیوند ابیات در محور طولی و توجه بخصوص به بافت ارگانیک و وحدت هنری در شعر، تنوع در اشاره به مکان، زمان و شخصیتهای حکایات و داستانها و نزدیک ساختن شعر به نثر و نمایش.
اراده و بیان هر نوع معنی، قالب مخصوص و کلام ویژه خود را میطلبد و مثلاً زبان شعر، غالباً، گویای مفاهیم و محتوای مربوط به نثر نیست. بنابراین، انتخاب نوع کلام با توجه به مقاصد و اهداف ادیب از تألیف و تصنیف، ضرورت تام و تمام دارد. استفاده از نثر موزون و مسجّع به عنوان کلامی مستقل در زبان و ادبیات فارسی، برای اولین بار در متون عرفانی رواج و شیوعی گسترده یافت. هدف از طرح این بحث، چرایی انتخاب این نوع کلام در متون عرفانی و به ویژه نامههای عین القضات همدانی است؟ در واقع، جستار حاضر به بررسی مختصات سبکی نثر موزون از لحاظ لفظ، معنا، تناسب میان آن دو، موضوع و ادبیتِ کلام در نامههای قاضی میپردازد و آن را بر اساس ویژگیهای این نوع کلام و مبتنی بر بلاغت، با استفاده از شیوه مطالعه کتابخانهای مورد نقد قرار میدهد. نتایج نشان میدهد که استفاده موردی نویسنده از نثر موزون و مسجع، بیشترین تأثیر را بر خواننده/ مخاطب دارد و در این میان برای ایجاد ارتباط بین عارف و سالک، این نوع نثر ادبی میتواند ایفاکننده بهترین نقش در نوع خود باشد و آنچه باعث میشود که نویسنده نتواند به تمامی از نثر موزون و مسجع بهره ببرد، انباشتگی و پراکندگی مطالبی است که در ذهن او حضوری پررنگ دارد.