مطالعه مقايسهاي صورتبندي ساخت معنا، گونهاي کاوش زبانشناختي ـ تاريخي است که فارغ از روابط خويشاوندي زبانها، امکان مطالعههاي تطبيقي ميان آنها را فراهم ميآورد. اينگونه مطالعه، تابدانجا که به زبانشناسي مربوط ميشود، زمينه شناخت برخي ريشههاي ناشناخته را فراهم ميآورد و در يافتن حلقههاي گم شده از زنجيره دگرگونيهاي واژگاني، ما را ياري ميرساند. پژوهش در حوزه صورتبندي ساخت معنا، فراتر از زبانشناسي، در واقع نوعي مطالعه از مقوله تاريخ انديشه نيز هست و ميتواند زاويههايي از فکر و فرهنگ ملتهاي گوناگون را براي ما آشکار کند.
«گونهشناسي» شناخت کاربردهاي زبان فارسي است درحوزههاي جغرافيايي و دورههاي مختلف، و تطبيق آن با متون فارسي. با سنجش مقولههاي مختلف زباني و بياني هر متن با متون ديگر ميتوان به مجموعهاي از همخوانيها دست يافت، که همين همخوانيها اساس کار درگونهشناسي است. بنا بر اصل گونهشناسي، هر دست نوشت ويژگيهاي زباني و فرهنگي حوزه خويش را دارد و درصورت آميزش آنها، ويژگيهاي سبکي هرکدام از دست نوشتهها از آنها گرفته ميشود واصالت متن نهايي نيز مخدوش ميگردد. «شدت رواج واژگاني» نيز عامل ديگري است در تعيين تشابهات و تفاوتهاي حوزههاي زباني متون کهن.
همانطور كه بسياري از نويسندگان دوره پسا استعمار به بازخواني آثار استعماري پرداختند، در اين مقاله سفرنامه در ميان مومنان اثر وي. س. نايپول (V. S. Naipaul)به عنوان متني استعماري بازخواني شده و از ديدگاه شرقشناسي بررسي ميشود. در واقع اين بررسي پاسخي است به تصويرسازي از شرق، اسلام و به ويژه خاورميانه اسلامي. در ادامه نويسندگان به دنبال علايمياند كه شرق را شرقي كليشهاي و يكنواخت جلوهگر ميسازد و مسلمانان را در قالب كليشه و گفتمان غالب و استعماري به تصوير ميكشد. افزون بر آن، عوامل و فرايند اين بازنمايي ساختگي، بررسي ميشود. چراكه اين بازنمايي سرانجام پاياي براي ايجاد رابطهاي مبني بر «تضاد دوگانه» ميان غرب و شرق ميشود. «شرق ساخته شده» به دليل اختلافات فرهنگي، مذهبي، سياسي و تاريخي به عنوان تهديدي جدي براي تمدن غرب معرفي ميگردد. در پايان، از آنجايي كه در مقابل هر قدرتي، مقاومتي هم صورت ميگيرد، جلوهها و نشانههاي مقاومت شرقيان و نقش اسلام در پايداري مقابل استعمار غرب در سفرنامه نايپول مورد مطالعه قرار ميگيرد.