خوسه امیلیو پاچه کو شاعر 1939 در مکزیکوسیتی کشور مکزیک به دنیا آمده است. او از جوانی در فضای ادبی مکزیک خوش درخشید و از فرهنگ بومی و کهن و مدرن به خوبی بهره گرفت. آموخت و سرود و نوشت. او روزنامه‌نگاری می‌کند و سردبیری ضمیمه‌های ادبی نشریه‌های مختلف کشورش را عهده‌دار بوده است. خوسه امیلیو پاچه کو در طی زندگی شاعرانه‌اش جایزه ملی شعر، جایزه روزنامه‌نگاری ادبی، جایزه خبیر «ویچا اورروتیا»، جایزه «مگدا دوناتو» و جایزه «خوسه آسونسیون سیلوا» را در سال 1996 گرفته و از همه مهم‌تر سال 2003 جایزه «اوکتایوپاز» و 2004 جایزه بین‌المللی «پابلو نرودا» را به دست آورده است.

منابع مشابه بیشتر ...

58d5728bd4710.jpg

منتخبی از اشعار اوکتاویو پاز

اکتاویو پاز (1914- 1998) شاعر، نویسنده، دیپلمات و منتقد مکزیکی است. در سال 1990 آکادمی ادبیات سوئد، جایزه نوبل ادبیات را به پاس نیم قرن تلاش در زمینه شعر و ادبیات مکزیک به اوکتاویو پاز اهدا کرد. او کنکاش فکری خود در زمان و مکان را با کلام و شعر آغاز کرد، به سیاست و فرهنگ پرداخت و رازهای زندگی درونی و اجتماعی بشر را جستجو کرد. وی معتقد است که شاعر برای دلش شعر می‌ گوید، اما باید با مخاطبش ارتباط برقرار کند و شعر وجدی است که واقعیت را نفی یا دگرگون می‌ کند. شعرهای او به منزله دریچه قلب انسانی پاک و بی‌آلایش است که بر روی انسانیت و قلمروهای نا شناخته هستی گشوده می ‌شود، از این رو می ‌توان او را شاعر عشق و دوستی نامید. کتاب پیش رو متشکل از مجموعه اشعار اوکتاویو پاز با ترجمه ای از علی اکبر فرهنگی، باد و سنگ و آفتاب ترجمه مهدی چاوشی، سمندر ترجمه فواد نظیری و کتابهای سنگ آفتاب و کودکان آب و گل با ترجمه احمد میر علایی می باشد که در سالهای مختلف و توسط انتشارات متعدد به چاپ رسیده است.

58b64fb012223.PNG

خولیو سسار آگیلار؛ آشنایی با شاعر معاصر مکزیکی

سعید آذین

شب بسیار سرد چهارشنبه 19 اسفند نرسیده به بهار 84 یا 9 مارسو (مارس) 2005 ساعت یازده و اندی برابر با 1 بعدازظهر گرم تگزاس (امریکا) با جوان شاعری که مکزیکی است، تلفنی صحبت کردم. صدایی غمگین شاعرانه‌ای داشت و لهجه کاملا مشخص آمریکایی لاتینی ( زمانی که انگلیسی صحبت می‌کرد) اصولاً بیشت‌تر افراد آمریکای لاتین میلی به یادگیری زبان انگلیسی ندارند، چه برسد که حرف بزنند، احتیاجی هم ندارند مخصوصا تگزاس و آریزونا که روزگاری سرزمین مکزیکی‌ها و سرخ‌پوستان بوده است. اما خولیوسار آگیلار انگلیسی می‌دانست، اما با همان لهجه‌ای که برایتان گفتم. بسیار خوشحال شد که من می‌توانم به زبان مادریش کاستیانو یا همان اسپانیولی با او صحبت کنم. بعد از معرفی خود و کمی گپ زدن از حال و هوای شعری‌اش پرسیدن، یکی از سرودهایش را خواندم، شعری به نام «Cacior» ترجمه آن را هم برایش خوندم تا با آهنگ و ریتم شعر و ترنم زبان فارسی آشنا شود.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

58c057bd0671b.PNG

برای بامداد که عاشق‌تر از لورکا بود

سعید آذین

برای اولین بار شاملوی بزرگ را در سال 1369 برابر با 1990 در نیویروک، دانشگاه کلمبیا ملاقات کردم، قرار شعرخوانی داشتند و من هم سعی در برگزاری آن جلسه به عهده داشتم. آن زمان، من در نیویورک دبیر برنامه رادیویی بودم که از ایستگاه W.N.IXI.K (105.9) منهتن که برای ایالت نیویورک، شهرهای نیوجرسی، مریلند، پنسیلوانیا و ... ایالت‌های نزدیک‌تر به نیویورک برنامه پخش می‌کرد. این ایستگاه رادیویی که اکنون دارای برد بیشتری هم شده است به تمام زبان‌های و فرهنگ‌های زنده دنیا برنامه داشت و دارد و من هم دبیر بخش فارسی زبان آن بودم. برنامه‌ای بود که اوایل هر جمعه به مدت نیم ساعت، ده و سی دقیقه تا 11 شب به نام «رادیو جمعه» پخش می‌شد که بنده تهیه کننده، نویسنده و مجری بودم، برنامه‌هایی که صرفاً فرهنگی و ادبی بود، همراه با پخش موسیقی در خود برنامه، به طور خلاصه باید بگویم که در آغاز هر برنامه با شعری از یکی از شاعران نامی و شاعرانی که کم و بیش کتاب‌هایشان به دستم می‌رسید یا در مجله‌ها و ماهنامه‌های ادبی و روزنامه که به آمریکا می‌آمد، برنامه را آغاز می‌کردم.

پژوهش‌ها/پژوهش‌ در شعر و شاعران
مقاله
58b64fb012223.PNG

خولیو سسار آگیلار؛ آشنایی با شاعر معاصر مکزیکی

سعید آذین

شب بسیار سرد چهارشنبه 19 اسفند نرسیده به بهار 84 یا 9 مارسو (مارس) 2005 ساعت یازده و اندی برابر با 1 بعدازظهر گرم تگزاس (امریکا) با جوان شاعری که مکزیکی است، تلفنی صحبت کردم. صدایی غمگین شاعرانه‌ای داشت و لهجه کاملا مشخص آمریکایی لاتینی ( زمانی که انگلیسی صحبت می‌کرد) اصولاً بیشت‌تر افراد آمریکای لاتین میلی به یادگیری زبان انگلیسی ندارند، چه برسد که حرف بزنند، احتیاجی هم ندارند مخصوصا تگزاس و آریزونا که روزگاری سرزمین مکزیکی‌ها و سرخ‌پوستان بوده است. اما خولیوسار آگیلار انگلیسی می‌دانست، اما با همان لهجه‌ای که برایتان گفتم. بسیار خوشحال شد که من می‌توانم به زبان مادریش کاستیانو یا همان اسپانیولی با او صحبت کنم. بعد از معرفی خود و کمی گپ زدن از حال و هوای شعری‌اش پرسیدن، یکی از سرودهایش را خواندم، شعری به نام «Cacior» ترجمه آن را هم برایش خوندم تا با آهنگ و ریتم شعر و ترنم زبان فارسی آشنا شود.

پژوهش‌ها/پژوهش‌ در شعر و شاعران
مقاله