ماریو ماندس متولد 1971 (ینارس، شیلی) در دانشگاه سانتیاگو شیلی روزنامهنگاری خوانده است. او کتابی دارد به نام «Autocuhuray Juicio» که برای نام کتابش از دو واژهAuto وCuhura استفاده کرده که میتوان آن را در زبان فارسی به حکم فرهنگی ترجمه کرد، در نتیجه نام کتابش که جایزه ملی کشورش را هم به دست آورد، حکم فرهنگی و قضاوت است. شعرهای ماریو ملندس در ماهنامه و فصلنامههای ادبی شهرش و کشورش شیلی و همین طور در کشورهای دیگر آمریکای لاتین و ایتالیا به چاپ رسیده و این دلیلی است که آکادمی فرهنگ و هنر ایتالتا به او عضویت افتخاری هدیه کرده است. او با کتاب چهرههای فراموش شده که حاصل کار با زندانیان تلکا و سرودههایشان و جمعآوری آنها است، به شهرت رسیده و هم اکنون مدیر کانون نویسندگان ناحیه Maule، شیلی است.
زندگینامه علمی دانشوران اثر بودان دوبوالوران و پینل فیلیپ، ترجمهای است از کتاب «Dictionary of Scientific Biography» (نیویورک، 1981م)، که زیر نظر احمد بیرشک منتشر شده است. این کتاب، شرح مختصر زندگی و کار علمی بیشتر از هزاران مرد و زن از سراسر جهان است که با تلاش علمی و عملی و نوشتن کتابها و مقالهها در رشتههای اخترشناسی، پزشکی، روانشناسی، ریاضی، شیمی، علوم اجتماعی، علوم طبیعی، فلسفه، فناوری و فیزیک، به پیشرفت تمدن بشری، خدمت کردهاند.
زندگینامه علمی دانشوران اثر بودان دوبوالوران و پینل فیلیپ، ترجمهای است از کتاب «Dictionary of Scientific Biography» (نیویورک، 1981م)، که زیر نظر احمد بیرشک منتشر شده است. این کتاب، شرح مختصر زندگی و کار علمی بیشتر از هزاران مرد و زن از سراسر جهان است که با تلاش علمی و عملی و نوشتن کتابها و مقالهها در رشتههای اخترشناسی، پزشکی، روانشناسی، ریاضی، شیمی، علوم اجتماعی، علوم طبیعی، فلسفه، فناوری و فیزیک، به پیشرفت تمدن بشری، خدمت کردهاند.
برای اولین بار شاملوی بزرگ را در سال 1369 برابر با 1990 در نیویروک، دانشگاه کلمبیا ملاقات کردم، قرار شعرخوانی داشتند و من هم سعی در برگزاری آن جلسه به عهده داشتم. آن زمان، من در نیویورک دبیر برنامه رادیویی بودم که از ایستگاه W.N.IXI.K (105.9) منهتن که برای ایالت نیویورک، شهرهای نیوجرسی، مریلند، پنسیلوانیا و ... ایالتهای نزدیکتر به نیویورک برنامه پخش میکرد. این ایستگاه رادیویی که اکنون دارای برد بیشتری هم شده است به تمام زبانهای و فرهنگهای زنده دنیا برنامه داشت و دارد و من هم دبیر بخش فارسی زبان آن بودم. برنامهای بود که اوایل هر جمعه به مدت نیم ساعت، ده و سی دقیقه تا 11 شب به نام «رادیو جمعه» پخش میشد که بنده تهیه کننده، نویسنده و مجری بودم، برنامههایی که صرفاً فرهنگی و ادبی بود، همراه با پخش موسیقی در خود برنامه، به طور خلاصه باید بگویم که در آغاز هر برنامه با شعری از یکی از شاعران نامی و شاعرانی که کم و بیش کتابهایشان به دستم میرسید یا در مجلهها و ماهنامههای ادبی و روزنامه که به آمریکا میآمد، برنامه را آغاز میکردم.
شب بسیار سرد چهارشنبه 19 اسفند نرسیده به بهار 84 یا 9 مارسو (مارس) 2005 ساعت یازده و اندی برابر با 1 بعدازظهر گرم تگزاس (امریکا) با جوان شاعری که مکزیکی است، تلفنی صحبت کردم. صدایی غمگین شاعرانهای داشت و لهجه کاملا مشخص آمریکایی لاتینی ( زمانی که انگلیسی صحبت میکرد) اصولاً بیشتتر افراد آمریکای لاتین میلی به یادگیری زبان انگلیسی ندارند، چه برسد که حرف بزنند، احتیاجی هم ندارند مخصوصا تگزاس و آریزونا که روزگاری سرزمین مکزیکیها و سرخپوستان بوده است. اما خولیوسار آگیلار انگلیسی میدانست، اما با همان لهجهای که برایتان گفتم. بسیار خوشحال شد که من میتوانم به زبان مادریش کاستیانو یا همان اسپانیولی با او صحبت کنم. بعد از معرفی خود و کمی گپ زدن از حال و هوای شعریاش پرسیدن، یکی از سرودهایش را خواندم، شعری به نام «Cacior» ترجمه آن را هم برایش خوندم تا با آهنگ و ریتم شعر و ترنم زبان فارسی آشنا شود.