زبان بلوچی مانند زبان فارسی یکی از زبانهای وندی و ترکیبی است و همین خصیصه زبانی موجب شده تا روند گسترشپذیری در این زبان به راحتی صورت گیرد. تحول همیشگی زبان و جامعه بلوچ که در شرایط اقلیمی ویژهای قرار دارد، باعث شده تا این زبان از خلاقهها و جنبههای زایایی، که گسترشپذیری یکی از ویژگیهای آن است، برخوردار گردد. امروز سخنگویان بلوچ اعم از تحصیلکرده و تحصیلنکرده، از راههای گوناگون برای تفهیم مطالب موردنظرشان از این ترکیبها استفاده میکنند. اگر به درستی در این زبان نگریسته شود، ابعاد گسترشپذیری حد بسیار وسیعی دارد که این مطلب ضمن بیان نکات زبانشناسی، از نظر جامعهشناختی نیز قابل تأمل است.
این کتاب مطالعهای است در باب عوامل عمده اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیکی که سببساز نهضت بیسابقه ترجمه آثار یونانی به عربی در بغداد، دارالخلافه تازهتأسیس سلسله عباسی در اثنای دو قرن نخست فرمانرواییشان شد. این کتاب از سلسله طولانی و ممتازی از کتابهای تاریخی و لغوی در باب تحقیقات یونانی ـ عربی یا مطالعه ترجمههای کتابهای دنیوی یونانی به عربی در قرون وسطای مسیحی یاری میگیرد. بنابراین نویسند میتواند در کوشش برای فهم و تبیین نهضت ترجمه کتابهای یونانی به عربی در مقام پدیداری اجتماعی و تاریخی از پرداختن به اینکه چه کسانی این نهضت را آغاز کردند و چه کتابهایی ترجمه شد و چه هنگام این اتفاق رخ داد، از دیگر نویسندگان بینیاز باشد و به چگونگی و چرایی آن توجه کند.
دیوان خواجه شیراز چکیده و عصاره ادب فارسی و قسمتی تازی از آغاز تا عصر حافظ است و کسی که بخواهد میزان تأثیریابی خود را از این فرهنگ پربار تا بردان روزگار دریابد، باید فرهنگ پنج قرن و شاید پیشتر از آن را بشناسد. این کتاب گامی در این راه است و نویسنده کوشیده تا مضامین اشعار حافظ را در اشعار گذشتگان ـ اعم از نثر و نظم ـ ریشهیابی کند. همچنین تأثیرپذیری معاصرین حافظ و شاعران بعد از او از حافظ نیز بررسی شده است.
نشانه معناشناختي از جمله نظريههايي است که موجب ميشود نظام ايستا و مکانيکي نشانهشناسي ساختگرا به نظامي سيال تبديل گردد. اين نظريه بر پايه اصول پديدارشناختي و جريان يابي نشانهها قرار دارد و ميکوشد تا تبيين کند که چگونه نشانهاي با برخورداري از نظامهاي معنايي، در روند نشانهپذيري و معنايابي متکثر قرار ميگيرد. همچنين آشکار ميسازد که عامل انساني چطور و چگونه تاثيري را در رابطهسازي بين دال و مدلول به وجود ميآورد. اين مقاله از رهگذر اين نظريه تلاش ميکند تا پاسخ مناسب اين پرسشها را بيابد که: چگونه فرهاد در مسير نشانهپذيري متکثر و معنايابيهاي عميق واقع ميشود؟ و خسرو در اين رويکرد چگونه شرايطي دارد؟ و چرا فرهاد پايگاهي مرجع و اسطورهاي مييابد؟ و خسرو به نشانهاي نازل و فروکاسته تبديل ميشود؟
برپایه رویکرد بلاغت جدید و بهرهگیری از نظریّه امپسن در باب ابهام، نباید ابهام در کلمه و کلام حافظ را پیش فرضی صرفاً هنری تلقّی کرد، بلکه وقایع شگفت قرن هشتم حافظ را ناگزیر ساخته است تا از روی درایت و فهم موقعیّت، ترفند ابهام را هم در بُعد هنری و هم در بُعد عقلانی در غزلهایش به کار گیرد. اصولاً مقوله ابهام در غزلهای حافظ مکث و سکوت معنادار و اندیشمندانهای است که وی آگاهانه بدان دست یافته و آگاهانه از آن نیز استفاده کرده است. دریافت این دستگاه فکری، قاعدتاً از طریق تأمّل به قراین زبانی و روابط ارجاعی درون متنی و برون متنی میسّر خواهد بود. بدین ترتیب، این مقاله با طرح چنین فرضیهای با استفاده از ابزار مطالعه کتابخانهای با شیوه تحلیلی کوشیده تا این رابطه را با ذکر شواهدی به اثبات برساند.