شگردهاي چاپي و نوآوري در شيوه روايت، رمان بيوتن(1387) نوشته رضا اميرخاني را به يک فراداستان شبيه کرده است. فراداستان، يکي از شايعترين انواع داستانهاي پسامدرن، داستاني است خود ـ ارجاع که با فنون گوناگون نحوه برساختهشدن خود را آشکار ميکند. بيوتن در نگاه اول داراي چنين فنوني است؛ ولي با بررسي دقيق تر شگردهاي اين داستان معلوم ميشود که اين رمان چندان با قلمرو پسانوگرايي همسو نيست.
براي «روايتپژوهي درزماني» عرصههاي گوناگوني را ميتوان متصور شد که گونهشناسي روايت در دورههاي تاريخي مختلف يکي از آنهاست و جستن پيشينه فنون داستانپردازي نوين در قصههاي عاميانه بومي يکي ديگر از آنها. بنابراين و با اين گمان که حتي درصورت تغيير کارکرد يا چه بسا نقش باختگي کامل روايت نماهاي شفاهي، بايد آثاري از آنها در رمان و داستان کوتاه فارسي به جا مانده باشد، نگارنده مقاله حاضر برآن است تا پس از معرفي نمونه ظريفي از اين قالبهاي کلامي خاص روايت در پيکرهاي مشتمل بر 270 قصه عاميانه که دست کم 70 سال از گردآوري و ثبت هرکدام ميگذرد، روند زوال يا صرفا تحول نقشي اين قالبها را در ادبيات داستاني ايران پي بگيرد.
نشانهشناسی یکی از رویکردهای پژوهشی است که به بررسی و تحلیل نشانهها و درک معانی نهفته در آنها میپردازد. در این مقاله نگارندگان کوشیدهاند نشانههای اجتماعی در رمان بیوتن، یکی از رمانهای معاصر، را بررسی کنند. بیوتن، نوشته رضا امیرخانی، از داستانهایی است که میتوان جلوههایی از هویت، فرهنگ، و آداب و رسوم اجتماعی را در آن به وضوح مشاهده کرد. این رمان مانند رمانهای پسانوگرا ترکیبی از تخیل و واقعیت را به نمایش میگذارد. بخش زیادی از وقایع بیوتن در خارج از ایران میگذرد و تقابل فرهنگ و آداب اسلامی و ایرانی با فرهنگ غربی، و تقابل انسانها با خود، با یکدیگر و با محیط زندگی در آن کاملاً مشهود است. ازاین رو، نشانههای مربوط به هویت، ازقبیل دین، خوراک، پوشاک، شغل و غیره، و همچنین نشانههای آداب معاشرت در رمان بیوتن ردیابی و تجزیه و تحلیل شده است. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده و بیانگر تنوع نشانهها و توجه ویژه نویسنده به درونمایه اجتماعی، فرهنگ و اعتقادات است. تقابل فرهنگی میان شخصیتها، توجه به جنبههای اعتقادی زندگی، بازتاب مسائل اجتماعی و بهرهگیری از شیوههای گوناگون ارتباط کلامی و غیرکلامی در شخصیتپردازیهای این رمان کاملاً نمایان است. نقش محوری دین، کاربرد فراوان آیات قرآنی، بحران هویت، و تمایز طبقات اجتماعی در پوشاک، خوراک، شغل و مسکن از مباحثی است که در این مقاله به آنها پرداخته شده است.
یکی از حوزههای پژوهش ادبیات تطبیقی بررسی تشابهات و تطور شگردهای ادبی در ادبیات سرزمینهای مختلف است. شگردپردازی و توجه به فنون داستاننویسی در رمان قرن بیستم جلوه و ظهور بیشتری داشته و به ابداع ابزارهای بیانی چندی انجامیده است. اقتباس از اثری متقدم ـ که جان وایت آن را پیشنمونه مینامد ـ یکی از این شگردهای ادبی است. استفاده از پیشنمونه در خلق رمان چندین کارکردهای دارد که از جمله میتوان ایدهپروری و مقایسه میان دو متن را از اهم آنها دانست. در آثار موسوم به ادبیات مدرن فارسی نیز نمونههایی از اینگونه اقتباسهای ساختاری دیده میشود که یکی از شاخصترین آنها رمان سمفونی مردگان است که با الگوگیری از داستان هابیل و قابیل، به مثابه پیشنمونه، در پی برقراری تناظر میان این دو داستان بوده است. در این جستار، در عین مقایسه کار عباس معروفی با همتاهای غربیاش، و با استفاده از تعریفها و کارکردهایی که جان وایت برای این شگرد ادبی برشمرده است، به بررسی و سنجش میزان موفقیت معرفی در استفاده از پیشنمونه میپردازیم.
اعراب از ابتدای ظهور اسلام در خاورمیانه با ادبیات تطبیقی آشنا بودهاند، اما این آشنایی از حد مقایسه اشعار، به منظور یافتن شاعر یا شعر برتر، فراتر نمیرفت؛ زیرا آنها زبان عربی و ادبیات شعری آن را پدیدهای بیهمتا میشمردند و به همین دلیل تصور مقایسه کردن آن با ادبیات سایر زبانها منتفی بود. پس از هجوم ناپلئون به مصر، ادبیات تطبیقی، به مفهوم غربی آن، در عالم عرب ظهور کرد. انتشار کتاب روحی الخالدی نقطه عطفی در آغاز مطالعات تطبیقی در زبان عربی بود و پس از آن کتابها و نشریات عرب زبان چندی به مباحث تطبیقی پرداختند. اما این رشته هیچگاه به صورت رشتهای دانشگاهی درنیامد، بلکه تنها در حد ارائه چند واحد، در میان دروس ادبیات عربی، باقی ماند؛ زیرا استادان گروه عربی، علاوه بر درک نادرست این رشته، آن را تهدیدی برای تعین گروه عربی میپنداشتند. اما اینکه چرا ادبیات تطبیقی در جهان عرب، برخلاف غرب که با بحران مواجه شده، چنین در حال رشد است و ستایش و توجه دانشگاهیان را به خود جلب کرده، حاصل خصلت ذاتی این رشته است که به فرد این توانایی را میدهد که از مرزهای ملی فراتر برود و شاهد تفاوتها یا شباهتهای ادبیات ملل مختلف، بدون ترجیح یکی بر دیگری، باشد. نظریه تأثیر و تأثر که در ابتدا تحت تأثیر فرانسویان در میان محققان عرب رایج بود، اکنون دیگر مطلوب ادبیات تطبیقی نیست. با در نظر گرفتن رشد ملیگرایی و پانعربیسم و همچنین نقد روشها و نظریات کشورهای سابقاً استعمارگر جهان، دلیل توجه روزافزون جهان عرب به ادبیات تطبیقی آشکار میشود.