اين مقاله سه مبحث را دنبال ميکند:1. دلالت حروف بر معاني: در اين مبحث رابطه ميان حروف و معاني مورد ارزيابي و بررسي قرار ميگيرد. ناقدان عربي بررسي را به مقدار وسعشان دنبال كردهاند. بررسيهاي آنان نشاندهنده اين است كه آهنگ برخي حروف با آواي فعلها شباهت تام دارد. اين موضوع در اين مقاله تحت عنوان «دلالت حروف بر معاني» نامگذاري شده است. 2. دلالت الفاظ بر معاني: در اين مبحث نيز ميان لفظ و معني يا ميان شكل و مضمون، پس از بررسي مورد نياز، ارتباط معنايي يافته شده است؛ هم چنين آراي برخي از ناقدان معروف عربي چون جاحظ و ابن رشيق قيرواني، ابن جني و ابوهلال عسكري و ديگر ناقدان در اين موضوع مطالعه، و از چگونگي استدلال آنها آگاه شدهايم. 3. دلالت اوزان شعري بر معاني: در اين بررسي نيز درصدد بررسي ارتباط و هماهنگي ميان وزن شعر و معناي آن برآمديم و معيارهاي روشني را كه ناقدان ادب عربي به طور گسترده از آن بحث كرده بودند، ارزيابي کرديم و نظر نهايي خود را در اين مورد به صورت تحليلي بيان کرديم.
لفظ و معنا در کلام را به جسم و جان و ظرف و مظروف مانند کردهاند، پیداست در این تشبیه، معنا از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است چنان که مولوی مستمع را به مظروف ـ معنا ـ راهنمایی میکند و از توجه به ظرف ـ لفظ ـ برحذر میدارد ولی برخی از بزرگان ادب فارسی بر این باورند که لفظ و معنا را پیوستگی و تناسبی جداییناپذیر است ضمن آن که سخنوران توانا با استفاده از امکانات گسترده و نامحدود زبان یک معنا را گاه به صورتهای گوناگون و الفاظ متنوع بیان کردهاند. این نوشتار بر آن است با تأمل در لطایف و ظرایف اندیشههای بزرگان ادب فارسی، پیوستگی لفظ و معنا را بپژوهد و بیان کند.
دانای یمگان ـ ناصر خسرو قبادیانی ـ از جمله خردورزان سخنگویی است که اگر چه بندرت لحظاتی، وسوسه دلکش شعر و هنر واقعی بر او غالب میشود؛ اما روحیه ذاتی او که همانا تدبّر و تعقّل در ژرفای هستی است بواطن معانی را در چشم وی میآراید تا ظواهر الفاظ را. این نگرش وی را بر آن میدارد تا تلاش خود را در کار میناگری و گوهرتراشی به هدر ندهد و همه چیز را در وادی معنا کشد. با این حساب تشریف «شاعری» بر قامت وی کوتاه میآید و «شعر» او دیگر نه به معنای واقعی هنر، بلکه دستاورد تعقّل و استدلال محسوب میشود. سطور حاضر حاصل نگرشی در این زمینه است.
جاحظ نویسنده توانای عرب در حدود سال 160 هجری قمری در بصره به دنیا آمد و پس از سالها تلاش علمی و نگارش کتب ادبی به سال 255 ه .ق وفات یافت. اودارای تألیفات ارزشمند است که میتوان از کتاب های ((البیان و التبیین )) و ((البخلاء)) و ((الحیوان)) و چندین رساله دیگر نام برد هرکدام آنها از نظر ادبی میتواند بازتابی وسیع از ادبیات عربی در عصر عباسی باشد. انتقاد همواره یکی از شیوههای بارز برای بیان مشکلات و تلاش در رفع آنها بوده که یکی از آنها طنز میباشد و منظور همان ((طنز متعهد)) است، طنزپرداز هدفش تخریب شخصیت نیست بلکه هدف او رفع ضعف یا ارائه پیشنهاد سازنده برای اصلاح ناهنجاریهای اجتماعی است و جاحظ از این نکته مهم ادبی غافل نبوده و به همین سبب در صدد بیان مصالح و مفاسد اجتماعی در قالب طنز برآمده است. جاحظ که از پیش قراولان علم بیان و بلاغت است میدانست کلامی متناسب با مقتضای حال و مقام است که از عیوب مخلّ به فصاحت پیراسته باشد و چون دارای طبعی شوخ بوده آنچه را از طنز میدانست در جهت رفع عیوب ادبی از کلام و رفتار به کار گرفته، او یکی از اولین کسانی بود که در این وادی گام برمیداشت و شیوه نگارش او تا حد زیادی تحت تأثیر همین طبع شوخ او میباشد. در کتاب ((الحیوان)) و ((البخلاء)) با روشی لطیف و طنزگونه به نقد و بررسی بیان و فصاحت و بلاغت و عیوب مخل به آنها پرداخته است. جاحظ اولین کسی است که در ادبیات عربی بطور گسترده اقدام به جمع آوری و تدوین طنز نموده و پس از او کسانی همچون ابن قتیبه در ((عیون الاخبار)) وابن عبدربّه اندلسی در((العقد الفرید)) کار او را دنبال کردند. در ادامه مقاله سعی شده است قسمتهایی از سخنان طنز او را که معرف ادب طنز است آورده و در پایان به ذکر عنوانی تحت نام ((طنز در قالب هجو)) پرداخته، که در این مورد ابیات پراکندهای جمعآوری شده است. هر کدام از آنها به نحوی از اعمال نابجا و رایج در عصر جاحظ انتقاد میکند اما انتقادی توام با طنز و متمایل به هجو. برخی از این ابیات جنبه سیاسی نیز دارد، همینطور مطالبی را در قالب نثر همراه با طنز آورده که گویای نکته سنجی نویسنده در بیان حقایق اجتماعی با اسلوب خاص میباشد. در پایان مقاله ابیات متعددی از طنز آورده شده است.