نوع ادبی چیستان ـ که از گذشته تاکنون در میان همه فرهنگهای بشری قدمت بسیاری دارد ـ پیشینه مکتوب آن در فرهنگ و ادب فارسی، به ادبیات پیش از اسلام و به دوره زبان اوستایی بازمیگردد؛ اما در ادبیات شفاهی از گذشتههای دور در میان همه اقوام و خرده فرهنگهای ایران و از جمله قوم کرد و به ویژه مردم ایلام رواج داشته است. از مهمترین دلایل رواج سنت چیستانگویی در فرهنگ و زبان ایلامی میتوان به جنبه سرگرمی، خلاقیتبخشی، باریکبینی، تقویت تفکر و حافظه، تشحیذ ذهن و اندیشهورزی آن اشاره کرد. در یک نگاه کلی میتوان چیستانهای عامه ایلامی را متناسب با اجزاء سازنده آنها در شش گروه با موضوعاتی همچون گیاهان و میوهها، حیوانات و اجزاء حیوانی، انسان و حالات و اجزاء انسانی، ابزار و محصولات ساخته بشر، عناصر و اجزاء طبیعی و علوم و معارف بشری طبقهبندی کرد.
ادبیات شفاهی ادبیاتی است که به دفتر نیامده و در سینه و یاد و حافظه هر ملتی وجود دارد. به گمان از زمانی که بشر برابر طبیعت قرار گرفت و خود را چیزی جز آن اما در آن دید ادبیات شفاهی پیدایی یافت. به عبارت دیگر ادبیات شفاهی از زمانی که انسان به گپ درآمد و زبان رابط او با جهان بیرونی و درونی اش شد، از مغز به مغز و از سینه به سینه، به امروز رسید. سرایندگان و گویندگان بیشتر و پیشتر گمنام بوده اند، و شک نیست که ادبیات شفاهی مثلا قصه حاصل تخیل و تمنییات گروهی است که گاه در تحت اوضاع و احوال همسان و گاه ناهمگون بزیسته اند...
نگارنده در ابتدای کتاب یادآور میشود که "موسیقی عامیانه ناظر بر وقایع مهم زندگی از جمله تولد تا مرگ است .این هنر بنابه مقتضیات زمان و مکان و موضوع فرق پیدا میکند و در واقع بیان احساسات پاک و صادقانه مردم است که در فرم و قالب مناسب با موضوع و فعالیت ارائه میشود .موسیقی عامیانه ایران در تمام اشکال خود سرشار از مضامین اسلامی است و این امر جزء ویژگیهای این هنر ساده و بی پیرایه نیز محسوب میشود ."وی در این کتاب نغمهها و سرودههای عامیانه را در قالب یازده موضوع که عمدتا نام و نشانی از مولای متقیان علی (ع) دارند گردآوری و بررسی نموده که عبارتاند از" :ترانههای کار"، "دامداری"، "اعتقادات و باورهای عامیانه در خصوص ابزار موسیقی"، "نغمات و دعاهای رمضان"، "موسیقی در آیینهای نوروزی"، "دوبیتیهای عامیانه"، "متلها یا قصه ترانههای عامیانه"، "لالاییها"، "نغمههای عروسی"، "نغمههای حماسی " و "ترانههای مذهبی ."در بخش انتهایی کتاب، "منابع و ماخذ "و "نمایه "فراهم آمده است .
مطالعه مکتبهای ادبی جهان و مقایسه و تطابق آنها با ادبیات فارسی یکی از شیوههایی است که محقق را به سوی وادی ادبیات تطبیقی رهنمون میگردد. در مقاله حاضر جلوههایی از مکتب باروک در رباعیات خیام بررسی میگردند. درونمایههای اصلی هنر باروک مانند حرکت و پویایی، بیثباتی زندگی و دنیا، بهرهبردن از لحظات گذرای عمر، عصیان و سرکشی و مضمون مرگ پیوند شگفتآوری با اندیشه و اشعار خیام دارند. تعداد بیشماری از رباعیات خیام پیرامون این مضامین دور میزنند که نمونههایی چند از آن در این تحقیق گردآوری شدهاند.
نوع نگاه نويسندگان رمان جنگ دهه 60 به پديده جنگ و همچنین درونمايه این رمانها، حاکی از وجود سه ديدگاه و گرايش موافق، مخالف و بيطرف يا «نگاه سوم» نسبت به جنگ است كه در ادبيّات داستاني و به ويژه رمان اين دهه نمود يافته است. نويسندگان موافق جنگ، عمدتاً نويسندگان جوان و تازه كاري هستند كه پس از انقلاب، به نويسندگي گرايش بيشتري يافتهاند. هدف اصلي اين نويسندگان و داستانهاي آنها، ستايش پايداري و دفاع از ميهن، تهييج و تقويت روحيه سلحشوري و انجام رسالت عقيدتي و دفاع از ارزشهاي انقلابي و اسلامي در خصوص جنگ است. از جمله اين آثار ميتوان به رمان «نخلهاي بيسر» از قاسمعلي فراست اشاره كرد. نويسندگان مخالف جنگ، عمدتاً از نويسندگان كهنهكارتر و با تجربهاي هستند كه كار نويسندگي را از سالهاي پيش از انقلاب آغاز كردهاند. اين گروه از نويسندگان، به جنگ نگاه ارزشي ندارند و معمولاً وارد جبهه نميشوند و بيشتر به جنگ شهرها، مهاجرت و تبعات منفي آن در زندگي فردي و اجتماعي مردم ميپردازند. از جمله اين آثار ميتوان به رمان «زمستان 62» از اسماعيل فصيح اشاره كرد. نويسندگان بيطرف يا «نگاه سوم»، دسته كوچكتري از نويسندگان دهه 60 را تشكيل ميدهند كه در پارهاي از آثار خود، به موضوع جنگ پرداختهاند و در واقع به دور از انكار يا جانبداري، تنها به گزارش آن بسنده كردهاند. از جمله اين آثار ميتوان به رمان «زمين سوخته» از احمد محمود اشاره كرد. از جمله ويژگيهاي رمانهاي جنگ دهه 60 می توان به مواردی چون حادثه محوربودن داستان، تأثيرپذيري شخصيّتها از فرهنگ عاشورايي، عدم پرداخت هنري و گزارشگونه بودن حوادث، كمبود كشمكش و هول و ولا، وجود الگوهاي تكراري، وجود ردّپاي آشفتگيهاي ناشي از انقلاب و ... اشاره کرد.