ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
فصل اول این کتاب، شامل دو غزل و یک مثنویست و چند شعری که تقریبا بهترین کارهای او در دوره های پس از دوره نخستین است که میشود به آن ها دوره های سرگردانی گفت. و آغازی برای ادوار بعد. و به همین لحاظ هریک از آنها حاصل یک دوره خاص شعری. هشتمین شعر این فصل از لحاظی برگزیده ایست از دوره سرگرمی با شعر آزاد و نهمین شعر، در بحبوحه بیگانگی و یگانگی با مردان و زنان خانه ای که از در و دیوار آن بوی نماز برمیخاست و گویی برگرد مرگ می گردید و لاله عباسی هایی که پیر میشدند و جوان می شدند و روزمرگ آنان را می شمردند. و شعرهای دیگر این فصل هر یک نمونه ای از دوره هایی کوتاه چند ماهه و سریع که شاید در هریک از آن دوره ها بیش از سه چهار شعر نوشته نشده است. فصل دوم شامل شعرهایی که بیشتر قطعه های کوتاهی است از دوره ای که می توان به ان نام "دوره تماشا" داد. نگاههایی گذرا و تصویرهایی شتاب آمیز: دریای توفانی، چراغهای رنگی، زنی با وحشت باد، وزنی که می رقصد. و در کنار باغ غروب نشستن و کلاغان بازگردانده را نگریستن. دوره ای با حدود بیست شعر که از میان آنها، سرانجام به همین هفت شعر اکتفا شد. فصل سوم شامل شعرهایی که در دوره ای بسیار آموزنده و سرشار به مرحله نوشتن رسید. دوره ای که نحوه نطفه بستن و شکل گرفتن شعر و رسیدن به امکانات دیگر "اگر چه ناقص" او را بیش از پیش به کار خویش دلبسته داشت. در همین دوره بود که کلمات اندک اندک با او مهربان شدند و در عین مهربانی، خشن تر و زبرتر. و همین مهربانی بود که آنها را در شعر راه داد. و نیز در همین دوره بود که با بازگشتی به تاریخ دور و نزدیک و مردانی و حوادثی که در فضای مبهم شعر او چهره نمودند. به مرحله لمس آن کلمات رسید و بخصوص از نظر مکالمات شعری و خط داستانی شعر تجربیاتی فراوان کسب کرد. فصل چهارم شامل دوره ای که دید او را نسبت به شعر به گونه ای محسوس تر از دوره قبل تغییر داد. و در برخی ازشعرها کم و بیش شبحی از فرمی را که بسیار دنبال آن گشته بود دید. اما در دنیاهایی مختلف و با حالاتی متفاوت: اندیشیدن به مفهوم زمان، و ساعتی که به اقتضا در پهنه کویر می ایستد سفری به روستا و آسیابی که خاکستر می شود، حرکتی در غرفه ها و خورندگان و نوشندگانی که به جبر مرگ تن در می دهند و شبها و روزهای مستی و خستگی و تحیر بازیچگان و تمسخر بازیگران. و همه اینها در قالب هایی که از دوره فصل سوم پیش بینی شده بود و اینکه تا یافتن راهی پیشرفته تر تنها راه ادامه کار اوست...
ترجمه دعای کمیل در سیاق نثر-دررشته نظم از نصیرالدین امیرصادقی در سال 1373 انجام شده است.
اولین نوشته در مجموعه «قصه آشنا» که نام کتاب را نیز دارد، دارای بازگشتهای بیدلیل است که به آن خواهیم پرداخت. اول آنکه ما با یک داستان روبرو نیستیم، بلکه زندگینامهای را میخوانیم که مربوط به شخصی است به نام کریم و دوم اینکه کریم با مشخصاتی که در مورد آدم داستان کوتاه گفته شده، متعلق به داستان کوتاه نیست.