در اين مقاله، زيباييشناسي ديني غزليات حافظ مورد مطالعه و ارزيابي قرار گرفته است. سوالات تحقيق اين مقاله در قالب جملههاي اثباتي زير قابل دستهبندي ميباشد:1. زيباييشناسي ديني حافظ از "نوع" نگاه او به جهان او نشات ميگيرد. 2. زيباييشناسي ديني حافظ مهمترين عامل سازگاري او محيط است. 3. قرآن، حديث وسيده معصومين از منابع سرشار در تبين زيباييشناسي ديني هستند. 4. مركز ثقل زيباييشناسي ديني حافظ، «عشق» است. 5. زيباييشناسي ديني حافظ كمالگرا است. 6. عشق در عين وحدت، آثار، مراتب و جلوات منكثر دارد. 7. ايمان و انتظار، اركان سازگاري حافظ را تشكيل ميدهند. و …در اين مقاله براي اثبات هر يك از فرضيههاي مربوط به موضوع، حسب مورد از آيات و روايات و مستندات شعري، به صورت شواهد امثال، استفاده شده است. تحقيق در اين مقاله از نوع تحقيق متن محور است، و عوامل دخيل خارج از متن، يعني تاريخ، علوم متداول زمان حافظ و … عوامل فرعي، ارزيابي شدهاند. به عبارت ديگر به جاي آنكه از تاريخ به حافظ نگاه كنيم از حافظ به تاريخ نگاه كرديم. زيرا، زبان تاريخ، زبان مستقيم است و شعر زبان غير مستقيم. زبان مستقيم، ابزار گردآوري اطلاعات است و زبان شعر، ابزار آفرينش اطلاعات. زبان غير مستقيم، ظرفيت گستردهتري براي بيان حقايق دارد.
به علت حاکمیت پندار بر ذهن، اتاق وجود من، یعنی ذهن من تاریک است. اکنون از درون این اتاق تاریک به ده ها و صدها موضوع اجتماعی یا هر موضوع دیگر نگاه می کنم و نتیجتا همه آنها را تاریک می بینم. حال کار مفید این نیست که تو آن ده یا صد موضوع و مورد را برای من روشن کنی، کار مفید این است که کمک کنی به روشن شدن اتاق تاریک ذهنم. وقتی این اتاق روشن شد خود من می توانم از یک موضع روشن آن صد مورد و بیشتر از آن را روشن ببینم.
طبیعت این کتاب طوری ست که مسایل و مواضیع آن ممکن است در بادی امر متفرق و بی ارتباط با یکدیگر جلوه کنند. کتابی که از علم نفس و علم وجود واپیستمولوژی 3 صحبت کند، و بخش هایی درباره اساطیر و دین و زبان و هنرو علم و تاریخ داشته باشد، از این ایراد و انتقاد نمی تواند مصون بماند که شباهت به چنته درویشی دارد که در آن عجیب و غریب ترین چیزها پهلوی هم ریخته اند. اما من امیدوارم که خواننده این کتاب ایراد مذکور را بی اساس تلقی کند. یکی از مهمترین هدفهای من در تالیف این کتاب این بوده است که خواننده را متقاعد کنم به اینکه کثرت مسایل مطروحه ظاهری ست و در واقع کلیه موضوعهای مورد بحث در این تالیف به یک موضوع بر می گردند و این همه مسئله در حقیقت راههایی هستند که به یک مرکز واحد منتهی می شوند، و به نظر من وظیفه یک نوع فلسفه فرهنگ است که این مرکز را کشف کند و محل آن را تعیین نماید. غرض از نوشتن این کتاب این نبوده است که رساله ای "عام پسند" در باب موضوعی فراهم آید که از بسیاری جهات قابل "عام پسند شدن" نیست. با این وصف این کتاب منحصرا برای دانشگاهیان و فلاسفه نوشته نشده است. مسایل اساسی فرهنگ انسان برای انسانها نفع عام دارد و باید که قابل درک برای تعداد بیشتری از مردم باشد. از اینرو، من کوشیده ام تا افکار خود را عاری از هر گونه خصلت فنی و و تا حد مقدور روشن و ساده بیان کنم. با وجود این، منتقدان این کتاب باید بدانند آنچه در این رساله آورده ام، بیشتر بیان و توضیح تئوری خودم درباره فرهنگ است تا سعی در اثبات و توجیه آن. برای بحث و تحلیل عمیقتر مسایل مربوط به فرهنگ، خواننده را به توضیحات تفصیلی کتاب دیگرم یعنی فلسفه صورتهای سمبولیک ارجاع می دهم...
قصه زال و رودابه در بستري از تقابل دوگانه (Binaryoppisition) جريان دارد. تقابل بين زابلستان به محوريت زال و کابل به محوريت مهراب. زال و زابل در پرتو فره ايزدي و گزارههاي اهورامزدايي معنا ميشوند و مهرداد و کابل با گزارههاي اهريمني، زيرا مهراب از تبار ضحاک مار بدوش و ريشه گرافته از دشت سواران نيزه گزار است. زال بجاي شير انسانها، گوشت و خون حيوانات را خورده و با پارههاي تن و حوش تغذيه شده و در محيط آزاد، بيپروا و وحشي وحوش پرورده شده، از اين رو تحت تاثير خوي آزاد و بيپرواي کوه و صحرا سنت ريشهدار و تابو شده متعارف، مبني بر ممنوعيت پيوند تبار ايزدي و تبار اهريمني را ساختشکني (Deconstruction) ميکند و با رودابه از نسل ضحاک ازدواج مينمايد. رستم که محصول ازدواج نسل اهريمن و نسل اهورامزداست گرچه برخورد از فره ايزدي است، اما خون ضحاک در رگهايش جاريست، بنابراين در ساختار شاکله ايزدي رستم چند نقطه ضعف هم گنجانده شده است که از جمله آن مکر با اسفنديار و کشتن سهراب است. ضحاک بدون آنکه بخواهد تحت اغواگريهاي اهريمن بيرون، پدر خود را ميکشد. رستم بدون اينکه بخواهد تاثير وساوس تفوق طلبانه اهريمن درون، که با عبارت «نام پوشي» توجيه ميشد، پسر خود را ميکشد. به هر تقدير عناصر داستان، اعم از اشخاص و حوادث، در جرياني از تقابل دوگانه حرکت ميکند. اجزا اين تقابل دوگانه، گاه با هم در تعامل (interaction) و گاه در تضاد (Paradoa) هستند، يعني زيرساخت يگانه و روساخت متکثر دارند. بررسي چگونگي ساختشکني در داستان زال و رودابه محور مقاله حاضر است.
تاريخ و جريانهاي تاريخي ـ اجتماعي و سياسي در همه جوامع، تاثير بسزايي بر فرهنگ، انديشه، شعر، ادبيات و…. داشتهاند. فرخي يزدي مبارز آزاديخواه در برههاي حساس از تاريخ كشورمان ميزيست كه جريانهاي سياسي ـ اجتماعي جان و مال ومنابع و فرهنگ و… مردم را به يغما ميبردند. زبان فرخي زبان اعتراض به اين يغماگريها بود. در اين نوشتار ضمن بررسي زمينههاي ايجاد نهضت مشروطيت و تاريخ سياسي معاصر، ميزان تاثير جريانهاي سياسي بر شعر فرخي مورد مداقه قرار ميگيرد.