در دو مقاله گذشته راجع به دو شاعر معاصر و بررسی اندیشههای آنها از دیدگاه فمینیستی مطالبی ذکر شد. در این قسمت به بررسی دیدگاههای فمینیستی خانم طاهره صفارزاده شاعر مطرح و صاحب سبک معاصر میپردازیم. او شعر معاصر را نه با غنا و ظرافت فروغ بلکه با عدول حسابگرانه از ظرافتهای کلامی، شورطلبی را به صورتی از شعر در میآمیزد که خود نرمی صورت متعارف با بیصورتی است. صفارزاده از جمله شاعرانی است که ظرفیتهای بیانی شعر فروغ را در مییابد اما ادا و دلفریبی شعر فروغ در کار صفارزاده جایش را به عفاف کلمات و ترکیبات میدهد. بدعت صفارزاده نوآوری در جهان شعر است.
یکی از شیوههای ابراز نظر در مورد قدرت و نظام سیاسی در دوره پهلوی دوم، سرودن شعر بود. از آنجایی که اختناق حاکم بر جامعه اجازه اعتراض و اظهارنظر صریح را نمیداد، بسیاری از افراد با استفاده از صنایع ادبی، چون کنایه، ایهام و ... در قالب شعر مخالفت خویش را با وضعیت موجود اعلام میکردند. از طرف دیگر تعدادی از طرفداران رژیم پهلوی نیز به وسیله شعر به تعریف از این رژیم میپرداختند. این کتاب اشعار مخالفین و موافقین رژیم پهلوی را با توجه به مبانی فکری آنها مطرح کرده و مضامین و معانی هرکدام را مورد بحث قرار داده است.
این کتاب دو هدف را دنبال میکند؛ استخراج کلمهها و ترکیبهای تازه و بکر از لابلای اشعار شاعران بزرگ معاصر فارسی که در این بخش نگارنده تلاش کرده حجم بزرگی از خلاقیتها و آفرینشهای زبانی شاعر را در قالب واژهنامهای اختصاصی ارائه کند. هدف دوم آن است که این فرهنگ میتواند تا حد زیادی مواد و مصالح لازم را برای بررسیهای ادبی و زبانشناسی در حوزههای گوناگون سبکشناسی و نقد ادبی درباره شاعر و ادبیات معاصر فراهم آورد. این کتاب فرهنگ اشعار فروغ فرخزاد است که نویسنده کوشیده این دو هدف را در آن دنبال کند.
در مقاله قبل مطالبی راحع به پدیده فمینیسم و راهیابی اندیشههای فمینیستی در ایران و خصوصاً در بین زنان روشنفکر و هنرمند ذکر شد و تأثیرات پدیده فمینیسم و تحولاتی که در اندیشه و تفکرات زنان فرهیخته و روشنغکر به وجود آورده است بررسی شد. تا چند دهه و حداکثر یک سده پیش زنان ایرانی مثل بسیاری از زنان دیگر کشورها با رضایت از وضع موجود خود زندگی میکردند اما از زمان آشنایی با تفکرات غربی در جهت تغییر و نوسازی جامعه خود برآمدند. البته انطباق کامل الگوهای غربی با توجه به شرایط ویژه ایران نتوانست برای زنان و خانوادههای ایرانی مناسب باشد. و دگرگونیهایی چون تزلزل و سستی بنیان خانواده کاهش ازدواج و افزایش طلاق بروز برخوردهای تخاصمآمیز میان زنان و مردان و مورد انتقاد قراردادن بعضی از سنتهای دیرینه که بنیان ثبات اجتماعی محسوب میشد، از پیامدها و حتی وجه معرف رشد و گسترش فمینیسم در ایران بود.
در ادبیات ما چندین حوزه سکوت وجود دارد که یکی از آنها عشقهای دنیوی و مسائل جسمانی عشق در شعر زنان است و اولین زنی که توانست در این حوزه وارد شود و دیوار این قلعه سکوت را فرو ریزد فروغ فرخزاد است البته قبل از فروغ هم کسانی در این وادی قدم نهاده بودند اما هیچ کدام مانند او احساسات درونی و شخصی خود را بیان نکرده است. در واقع نیما و نگرش نیمایی این فرصت را به زنان هدیه داد تا با صمیمیت و شهامت به جستجوی خود جامعه و جهان برآیند و از عشق، تنهایی، هراس و عاطفههایی بگویند که رایحه و مشکلی زنانه داشته باشد، زیرا در طول تاریخ تقریباً هزار ساله شعر فارسی سهمن زنان شاعر از آنها دریغ میشد و مردسالاری بر شعر سایه انداخته بود.