اصولا ادبیات هر ملتی، نظام ساختاری و نشانهای خاص خود را دارد که ابعاد آن در فرهنگ آن تجلی پیدا میکند. اما عوامل دیگری چون جوهر و مایههای حسی مشترک و همسانی هم وجود دارند، که در شکلگیری پدیدهها و آثار هنری و ادبی، فراتر از محدوده فرهنگی رشد نموده و تأثیری فرامنطقهای و قومی و ملی و جغرافیایی داشتهاند و جهانی عمل میکنند. موضوع اصلی این مقاله، شناخت آن بنمایههای حسی مشترک و تأثیر آنها در محدوده ادبیات، به خصوص تأثیر شعر و ادبیات داستانی ایرانی، بر شعر و ادبیات داستانی غرب و بالعکس است.
موضوع کتاب لبخند، جلد دوم (برهنه خوشحال) شعرهایی است اکبر جمشیدی مولف کتاب در سال 1348 توسط کتابفروشی تایید اصفهان منتشر کرده است
این کتاب در واقع جمعآوری نوشتارهایی است از جهانگیر افکاری که از مصاحبهها و نوشتههای روزنامههای روز فرانسوی ترجمه شدهاند. عناوین برخی از نوشتارها بدین ترتیب است: آخرین دیدار پیکاسو، ونگوک نقاش دموکرات، آخرین حرفهای هنری میلر، رومن رولان بر ضد جنگ، لویی آراگون ستایشگر زن، یوری کازاکوف داستاننویس برجسته و .... .
چند سالی از مرگ شاملو میگذرد. حضور او کم کم مبدل به اسطوره ذهنی شعر امروز میشود. اما هنوز این سوال برای خیلی از کسانی مطرح است و شاید هم در آینده برای خیلیها مطرح شود که شعر شاملو از چه نوع و خود او چگونه شاعری بود؟ آیا شاملو شاعری رئالیست بود؟ یا نئورئالیست و سوررئالیست؟ و یا آیا میتوان او را شاعری سمبولیست و یا اکسپرسیونیست نامید. اما در ساختار کل شعرهای او نشانی از فضا و تفکر و ذهنیت سوررئالیستی نمیتوان دید و اگر هم گرایشی هست این گرایش به دلیل انرژی استعداد حسپذیری و تجربه اندوزی او بوده است.