شعر کوتاه «نشانی» در زمره معروفترین سرودههای سهراب سپهری است و از بسیاری جهات میتوان آن را در زمره شعرهای شاخص و خصیصهنمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر نخستین بار در سال 1346 در مجموعهای با عنوان حجم سبز منتشر گردید. بسیاری از منتقدان ادبی و محققان شعر معاصر «نشانی» را در زمره اشعار مهم سپهری دانستهاند و بعضاً قرائتهای نقادانهای از آن به دست دادهاند.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
لاک گفته بود که هویت فردی عبارت است از هویت ضمیر خودآگاهی که از طریق استمرار در زمان جریان دارد؛ به عبارت دیگر، فرد به واسطه خاطرههایی که از افکار و اعمال گذشتهاش دارد، با هویت مستمر خود ارتباط مییابد. هیوم نیز جایگاه منشأ هویت فردی را در مجموعه خاطرههای فرد میدانست: « چنانچه خاطره ای نداشتیم، هرگز هیچ گونه تصوری از علیت نمیداشتیم و نتیجتاً تصوری هم از آن زنجیره علت و معلولی که نفس یا ذات ما را تشکیل میدهد، نمیداشتیم». این دیدگاه از خصوصیات رمان است؛ کندوکاو در شخصیت آدمی، آن گونه که در نفوذ متقابل خودآگاهی گذشته و حال آن نشان داده میشود؛ موضوعی که بسیاری رماننویسان از استرن گرفته تا پروست، به آن پرداختهاند.
آرا و نظريههاي فيلسوف و نظريهپرداز برجسته فرانسوي ژاک لاکان، هم مبتني بر مفاهيمِ بنيادين روانکاوي فرويدي است و هم اين مفاهيم را با به کارگيري مجموعهاي از اصطلاحات و روششناسيهاي نو بسط ميدهد. تبيين لاکان از مفهوم ضمير ناخودآگاه، نمونه خصيصهنمايي از تکميل و تعديل نظريه روانکاوي کلاسيک است. توجه لاکان به زبان، خود يکي از ويژگيهاي فرويدي انديشه اوست. اما جايگاه و اهميت زبان در تبييني که او از ضمير ناخودآگاه به دست ميدهد، از محدوده ملاحظات عام زباني (آن چنان که در نظريه فرويد ميتوان ديد) بسيار فراتر ميرود. لاکان با بهرهگيري از (و هم زمان تعديل) زبانشناسي سوسوري، چهارچوب نويني براي فهم مفهوم ضمير ناخودآگاه ايجاد ميکند، چهارچوبي که در نظريه فرويد وجود ندارد و خود نمونهاي است از بسط و گسترش روانکاوي به شيوهاي ميان رشتهاي در نوشته حاضر، نخست نظريهپردازيهاي زبان مبنايانه لاکان درباره رشد رواني سوژه را تبيين خواهيم کرد. به اين منظور، به طور خاص ديدگاه او را درباره «ساحت خيالي» و «ساحت نمادين» و مفاهيم وابسته به اين دو اصطلاح مهم بررسي ميکنيم. سپس در بخش پاياني اين نوشتار، کاربردپذيري مفاهيم لاکاني در نقد ادبي را در قرائتي نقادانه از شعر معروف «زمستان» سروده مهدي اخوان ثالث خواهيم سنجيد.