خبر مرگ ایتالو کالوینو را در 18 سپتامبر 1985 پشت میزم در تلار بویلستون دانشگاه هارواد خواندم. تلفن زنگ زد. از بوستون گلوب بود؛ تصور کردم که از من میخواهند درباره کالوینو چیزهایی بگویم. نه. این طور نبود. نه، همان روزی که ایتالو مرد زلزلهای به قدرت هشت درجه در مقیاس ریشتر بخشهای وسیعی از شهر من، بزرگترین شهر جهان، مکزیک را خراب کرد. طبیعت مکزیک دوست دارد تاریخ را به لرزه اندازد. هنگامی که اسپانیاییها در سال 1521 مکزیک را فتح کردند هنگامی که بر پایتخت استکها چیره شدند هم لرزید، و زمانی که مادرو، رهبر انقلابی در سال 1911 به سوی شهر حرکت کرد لرزید و با مرگ ایتالو کالوینو لرزید. آیا خدایان کهن مکزیک از مرگ داستان سرایی که تخیلیترین گفتگوهای خیالی را به آخرین امپراتور آزتک، مانته سوما نوشته بود، خشمناک شدند؟ نمیدانم که چهارده سال پیش در آن روز چه چیز مرا بیشتر تکان داد.
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .
محمدجعفر طاهری میگوید: دورنمای جشن دوهزار و پانصد ساله ایران آنچنان نظرم را به خود جلب نمود که لازم دانستم حقیقت را که در یک عمر طولانی از طریق الهامات و تجربیات و اطلاعات صحیح بدست آورده برای بیداری هم میهنان عزیز و آیندگان بی خبر از واقعات در این دفتر به رسم یادگار به رشته تحریر در آورم و به دلیل جشن دوهزار و پانصد ساله بنام کورش کبیر درصدد برآمدم بدانم این شخص کیست و این همه تشکیلات و غوغای عظیمی که برای او فراهم نموده اند چیست؟ ....