ابوالحسن علی متخلص به فرخی پسر جولوغ سیستانی است که از ملازمان امیر خلف بانو آخرین پادشاه معروف خاندان صفاری بود. سال ولادت اومعلوم نیست. در آغاز جوانی به آموختن فنون ادب و تتبع گفتار شعرای سلف پرداخت و نواختن چنگ و بربط و رود و ترنم شعر و سرود را بر هنرهای دیگر بیفزود. این کتاب دربرگیرنده گزیدهای از اشعار فرخی است که در سال 1325 به همت استاد رشید یاسمی برای دانشآموزان دبیرستان و دانشگاهیان زیور طبع یافته بود که اینک با ویرایش مجدد و آوردن مقدمهای در شرح حال فرخی سیستانی منتشر شده است. همچنین واژهنامه و فهرست اعلام مفصلتری به کتاب پیوست شده و گاه پارهای از ابیات نیز شرح مختصری یافتهاند.
سیمای شاعران، شرح حال، نمونه آثار ۲۰۲ شاعر نامی ایران از قدیمترین ایام تا عصر حاضر است. شعر من سوز دل سوخته زار من است شعر من پرتو تابنده افکار من است شعر من گوهر دریای دل خونین است شعر رخشنده دل گوهر شهوار من است آغاز کتاب با مقدمه ای از مولف ،صابر کرمانی ،درباره شعر و شاعری است. مولف در ابتدای هر شعر ،وصف حالی از شاعر ارائه داده تا خواننده با سراینده اشعار نیز آشنایی مختصر پیدا کند.عمده اشعار گردآوری شده به سبک کهن و با وزن و قافیه و در عین حال در مواردی از سرایندگان شعر نیمایی نیز شواهدی آورده شده است همچون فریدون مشیری و نادر نادرپور ... . طبع جدید اثر با ویرایش مجدد و اضافات و اصلاحات و چاپی زیبا و در دو رنگ منتشر گردیده است.
کتاب "جشن قرن هفتم ملای روم" مولانا در خانقاه شمس تبریزی اثر استاد شهریار، به کوشش کریم خمسه.
این فرهنگ در چهار بخش تنظیم شده است: زن در شاهنامه و در نگاه فردوسی، زنان نامدار شاهنامه، زنان بینام شاهنامه و چند مدخل دیگر، و نامهای عام و عناوین و صفتهای جایگزین. در بخش نخست از جایگاه زن در تاریخ و ذهن مردم سخن گفته شده است. در بخشهای دوم و سوم از زنان «نامدار» و «بینام» شاهنامه سخن گفته شده است؛ منظور از زنان «نامدار» زنانی است که هم در رویدادهای افسانهای یا تاریخی شاهنامه حضور دارند و هم نامشاه در این مأخذ یا مآخذ دیگر به ثبت رسیده است. زنان «بینام» عمدتاً به زنانی اطلاق شده که اگرچه عاملاند، ولی نام خاصی از آنان در میان نیست.
موضوعی که من قصد طرح آن را دارم، حاصل رویکردی است که گروههای مختلف پژوهشی و مفسران و شارحان شاهنامه به «داستان رستم و سهراب» دارند. دوستان شاهنامه پژوه میدانند که گروهی از محققان بر این باورند که سهراب پس رستم نبوده است و چون جوان برومندی از سرزمین توران مرز ما را در نوردیده است و از ساحل جیحون تا بلخ را به آتش و آشوب کشانده است و دژ سپید را تسخیر کرده است و هجیر را به اسارت برده است و پشت جهان پهلوانمان را به خاک رسانده است به نیزهای هفتاد میخ طویله از خرگاه پادشاهمان ـ کاووس ـ برکنده است، ناسیونالیسم تحریک شده و دردمند ما به این نتیجه رسیده است که بگوید ممکن نیست کسی بتواند رستم ما را غرقه در خاک کند، مگر این که از نژاد همو بوده باشد.