کلمه «ادبیات» چه معنا و مفهومی را در ذهنها برمیانگیزد؟ آیا مفهوم ادبیات مطلقا ذهنی است و ارتباطی با دنیای خارج از ذهن ندارد یا مفهوم ذهنی ما از ادبیات با دنیای محسوس خارجی مربوط است؛ اگر مربوط است، با کدام بخش و چه نوع محسوسات خارجی ارتباط دارد و مشخصات خارجی آن محسوسات که با مفهوم ما از ادبیات در ارتباطاند چیست؟
کتاب «چرا ادبیات» اثر برجسته دیگری از ماریو بارگاس یوسا است که از متن انگلیسی با فارسی ترجمه شده است. در این کتاب که بخش اول آن درباره اهمیت ادبیات است، یوسا به این پرسش پاسخ میدهد که واقعا «چرا ادبیات؟» چرا خواندن رمان و داستان تا این اندازه اهمیت دارد و همه بزرگان آن را توصیه میکنند؟ این کتاب، که عنوان آن از مقاله نخست کتاب گرفته شده است، شامل دو مقاله و یک سخنرانی است که عنوانهای آن چنین است: چرا ادبیات، فرهنگ آزادی، امریکای لاتین: افسانه ـ واقعیت.
تاریخ ادبیات از قالبهای فکری نویسنده در پیوند با ساختارهای جمعی محیط او سخن نمیگوید، سبک کار او را با تحولات اجتماعی و اقتصادی زمان او در ارتباط قرار نمیدهد، مکانیسمهای آفرینش هنری را در آثار او به تحلیل نمیگذارد، اندیشههای او را در بستر زمان جای نمیدهد، رابطه آن را با تفکر رایج، نظام حاکم، با خواستهای زمان، با منافع طبقات اجتماعی نشان نمیدهد. این بخش از ادبیات را جامعهشناسی ادبی به عهده میگیرد. این کتاب در چهار بخش اصلی اصول و روش، تولید، توزیع و مصرف به زوایای مختلف جامعهشناسی ادبیات پرداخته است.
این کتاب دربرگیرنده چهار نوشتار درباره چهار کتاب کودک و نوجوان است که نویسنده به نقد و بررسی آنها پرداخته است. در مقدمه کتاب نویسنده به بررسی چیستی ادبیات کودک پرداخته و تعریفی از آن ارائه داده است. «بزی که گم شد» نوشته نادر ابراهیمی، «موفرفری» نوشته شهلا بارفروش، «نورآباد دهکده من» اثر ناصر ایرانی و «بقچه گلی» نوشته شکوه قاسم نیا آثاری هستند که دستمایه نوشتن مقالات این کتاب شدهاند.
کلمه «ادبیات» چه معنا و مفهومی را در ذهن ما بر میانگیزد؟ آیا مفهوم ادبیات مطلقا ذهنی است و ارتباطی با دنیای خارج از ذهن ندارد و یا مفهوم ذهنی ما از ادبیات با دنیای محسوس خارجی مربوط است و اگر مربوط است با کدام بخش و چه نوع محسوسات خارجی ارتباط دارد و مشخصات خارجی آن محسوسات که با مفهوم ما از ادبیات در ارتباطاند چیست؟ و آیا اگر همان مشخصات را وصف کنیم تعریفی از ادبیات به دست نیاوردهایم؟ و باز آیا در تعریف ادبیات مشخصات محسوس خارجی بر وجوه مفهوم ذهنی منطبقاند یا نیستند؟