این کتاب دربرگیرنده پنج نوشتار از جلال ستاری در حوزه فرهنگ و هویت فرهنگی است. عناوین نوشتارها بدین ترتیب است: علل غایی توسعه فرهنگ، کیفیت زندگی و هویت انسان؛ از ونیز تا هلسینکی؛ نخستین مجمع وزرای فرهنگ کشورهای آسیایی؛ سیاستهای کمک به آفرینش هنری؛ ضرورت شناخت هویت فرهنگی.
گیلان نامه "مجموعه مقالاتی است در زمینه تاریخ، فرهنگ، هنر، زبان، ادبیات و مردمشناسی منطقه گیلان .این مجموعه شامل مقالاتی است از نویسندگان مختلف با این عناوین "ماکیان در سرزمین گیلان و دیلمستان از محمود پاینده؛ نامهای گیلانی (برای پسران و دختران) از م. پ. جکتاجی؛ دیوان پیر شرفشاه دولابی از عباس حاکی؛ قلیان کوبی از جعفر خمامی زاد؛ گیلان از دیدگاه هنر از جهانگیر سرتیپ پور؛ واژه های گیلکی از سیروس شمیسا؛ دولاب و خشم دو شهر گمشده از علی عبدلی و ....
کتابی که ترجمه آن اینک از نظر شما میگذرد رساله مختصری است که بیشتر برای تدریس در مدارس نوشته شده است. فلیسین شاله، درین رساله موجز سعی کرده است چنانکه شیوه اوست تمام مسائل مهم متافیزیک را با بیان ساده و دلپذیری مطرح و تقریر کند. بیان او در مورد مباحث فلسفی بیان یک فیلسوف نیست بیان یک معلم است. بیان او در مورد انتقاد، معتدل و در قضاوت، محتاط جلوه می کند. اقوال و آراء را با بیان ساده و موجزی تقریر می نماید و در همه حال سعی دارد تمام مطالبی را که درباره هر کدام از مسائل متافیزیک گفته اند، تا حدامکان جمع و نقل نماید. معذلک بدون سابقه ذهنی درک مطالب او دشوار خواهد بود. خواننده این کتاب وقتی به خوبی می تواند این مسائل مهم و دقیق و مبهم را درک کند که با جمال از تاریخ فلسفه را می توان توصیه کرد. خواننده ایرانی در چنین مواردی می تواند به کتاب نفیس "سیر حکمت در اروپا" مراجعه نماید.
مقاله های این کتاب برخی تالیف و برخی آثار نویسندگان برجسته اند و به مضمونهایی چند می پردازند که همه در مقوله فرهنگ و ادب و هنر و تاریخ جای می گیرند و از جمله عبارتند از: زیبایی شناسی و رمزپردازی، سنت و تجدد، زمان در قصه، خواب و خواب گذاری، سعدی، گوته، نیچه، الوار، پروست، نقد هنری، روانکاوی، خاورشناسی جدید، فرهنگ ژاپنی، سیمای زن در طول تاریخ و نیز مبحثی که عنوان خویش را به کل کتاب بخشیده است.
فرهنگ شناخته ایران، تاریخ فرهنگ سازان نام آور و سرشناس، چه سر آمدان آزاده و مردم دوست و حقیقت جوی و چه متملقان و دروغ پردازان و شاعران دلقک و فرومایه گدا چشم است. اما سر گذشت فرهنگی خود مردم، عامه ناس، چه در ایران و چه در اقاصی جهان اسلام که وسعت تمام داشت و مردم رنگارنگی از اقوام و ملل گوناگون در سراسر ش جمع آمده بودند و در کنار هم میزیستند، تا آنجا که میدانم به صورتی منظم و جامع، هنوز نوشته نشده است و آنچه در زمینه «شناخت کم و کیف گذران مردم در ایران و در جهان اسلام که چه سان زیستند، بر چه بودند و بر ایشان چه رفت» تألیف یافته و به اطلاعمان رسیده است، بسیار اندک است. این مردم چه میگفتهاند و به چه میاندیشیدهاند؟ بی گمان همه، سراسر فرهنگی سرشناسان را، اگر هم به درکش نائل میآمدند، نمیپذیرفتهاند و از قبول و احتمال آن به لطایف الحیل تن میزدهاند و بنابراین در مقابل فرهنگی رسمی، فرهنگی دیگر، که ادبیات و فرهنگی «مقاومت» نامیده شده، نضج میگرفته است. و گاه نیز بزرگان فرهنگی، سخن از زبان آنان میگفتهاند و در نتیجه بازگو کننده خواستها و آرمانهای مردم بودهاند و مردم هم احساس میکردهاند که با ایشان همدلی و همدمی دارند.