نویسنده در این کتاب کوشیده هویت ملی را به عنوان یک مقوله علمی جامعهشناسانه مورد مطالعه قرار دهد. نویسنده کوشیده بر اساس واقعیتها و ضرورتهای موجود جامعه که عبارت است از وجود زبانها و قومیتهای گوناگون (که عموماً از آزادیها و حقوق واقعی خود بیبهره ماندهاند) و ضرورت تاریخی تمتع از این آزادیها در عین حفظ وحدت ملی از سوی دیگر ارتباطی منطقی ایجاد کند. وی توانسته با طرح علمی مقوله هویت ملی، جایگاه آن را میان سایر هویتهای قومی و دینی و ... مشخص نماید.
هویت و فرهنگ ایرانی بهویژه در طول صدسال اخیر، در معرض حملات دشمنخویانه بسیاری واقع شده است. از سال 1379 بدینسو نویسنده/ویراستاری به نام آقای ناصر پورپیرار، خواسته یا ناخواسته در چارچوب گفتمان و تبلیغات ایدئولوژی قومگرا، به سخنپراکنی و نظریهپردازی روی آورده است؛ وی با رد و انکار استوار و پرباری فرهنگ و تمدن ایران پیش و پس از اسلام، با وحشی و خونریز و بیگانه قلمدادکردن امپراتوریهای هخامنشی و اشکانی و ساسانی، جعلیانگاشتن دینها و مذاهب زرتشت و مانی و مزدک، مزدورخواندن فردوسی و .... کوشیده است ایرانیان را فاقد هر نوع فرهنگ و تمدنی جلوه دهد. این کتاب که مشتمل بر دو مقاله مجزا از یکدیگر با عناوین «هخامنشیان و افتخار ملی، آری یا نه؟» و «محکمتر از سرب!» میباشد و ترجمهاز نبشته بابلی مشهور به «چکامه نبونید» را به پیوست دارد، نخستین مجلد از مجموعه کتابهایی است که در پاسخگویی به نظرات طرحشده در نخستین کتاب از مجموعه کتابهای تأملی در بنیان تاریخ ایران که با نام «دوازده قرن سکوت: برآمدن هخامنشیان» به چاپ رسیده است.
آذربایجان در میان کانونهای فرهنگ و هویت ایرانی به دلایلی چند جایگاه مهم و حساس در ارائه، حفظ و تداوم هویت ایرانی دارا بوده است. موقعیت سوقالجیشی آن از یکسو و همجواری با قدرتهای بزرگ چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام و لشکرکشیهای مداوم بیگانگان به این خطه از ایران از جمله وجوه اهمیت آذربایجان در تاریخ ایران است. در این کتاب که به قلم محققان جوان و اساتید دانشگاههای آذربایجان نگارش یافته، نقش آذربایجان در تاریخ و فرهنگ و به عبارت دیگر در هویت ایرانی مورد بررسی قرار گرفته است.