مترادف به کلماتی اطلاق میشود که معنایی واحد را به ذهن متبادر سازند. متضاد را عکس مترادف دانستهاند. در زمینه گزینش مدخلها در این کتاب ابتدا 1200 واژه پایه زبان فارسی ملاک عمل قرار گرفته، سپس بسامد واژهها معیار قرار گرفته است؛ بدین معنا که همه واژگانی که در مرحله نخست جزء عناصر هممعنا و متضاد آمده بودند، بسامدسنجی شده و هر واژهای که بیش از سه بار در پیکره حضور داشته به عنوان مدخل جدید برگزیده شده است.
بخش اعظم اصطلاحات ادبی مندرج در این فرهنگ حاصل چندسال کار تدریجی ولی وقتگیر و توانفرسا روی تطبیق اصطلاحات سنتی رشتههای بدیع، معانی ،بیان، عروض و قافیه و نیز تجوید و دستور فارسی و انگلیسی میباشد. معادلهای مربوط به هر اصطلاح در هر یک از رشتههای فوق با مراجعه متعدد و پیاپی به منابع ذیربط اعم از متن یا فرهنگ تخصصی به فارسی و انگلیسی و مقابله و مقایسه حتیالامکان دقیق تعاریف، معانی و مثالهای مربوط به آن اصطلاح به دست آمده است.
یکی از مشکلات اساسی که در زبان فارسی وجود دارد، کلمههای همتلفظ یا واژههای همصوت است؛ برای مثال کلمه «باغی» به معنای سرکش و نافرمان و کلمه «باقی» به معنای پایدار و جاوید. این مسئله سبب بهوجودآمدن غلط املایی میشود. با توجه به این نیاز در جامعه، نویسنده این کتاب را با عنوان «فرهنگ واژههای همصوت» به نگارش درآورده است.