کتاب آینده یک پندار یکی از کتاب‌های زیگموند فروید دربارهٔ دین است. وی این کتاب را در سال ۱۹۲۷ نوشت. در کتاب آینده یک پندار زیگموند فروید تفسیر خویش از منشأ پیدایش، توسعه، روانکاوی و آینده دین‌ها را بیان می‌کند. فروید به دین چون یک سامانه باور محور نگاه می‌کند. از دیدگاه فروید ، دین «روان آزردگی جهانی» نوع بشر است و تجلیات دینی را صرفاً باید نمونه‌ای از علایم روان رنجوری در افراد دانست. او مسئله ایمان به خدا را، تثبیتی از یک آرزوی حفاظت و حمایت توسط وجودی پدرگونه می‌داند، میل به کمک شدن و نجات یافتن. فروید ایدهٔ خدای قادر مطلق را به عنوان تجلیل جمعی از انگارهٔ پدر فردی تفسیر می‌کند. در حالی که بشر با بیدار شدن از پندارهای کودکانه و به کار بردن خرد و مهارت خود، اگر نتواند خود را نجات دهد، لااقل می‌تواند به خویشتن کمک کند. فروید کوشش کرده تا توجه ما را به سوی آینده‌ای که در سر راه فرهنگ انسانی است جلب نماید. در فرایند گسترش اندیشه‌های خویش، وی دریافت که ناچار است که دربارهٔ منشأ پیدایش و اهداف فرهنگ انسانی چنان‌که هست، بررسی نماید. از دیدگاه فروید، اصطلاح فرهنگ انسانی همهٔ مفاهیمی که زندگی انسانی را فراتر از شرایط جانوری برده‌است، را شامل می‌شود. این کتاب را هاشم رضی به فارسی برگردانده‌است

منابع مشابه بیشتر ...

66532841e7bf0.jpg

مقالات فارسی (میرزا فتحعلی آخوندزاده)

میرزا فتحعلی آخوندزاده

در این مجموعه که در دو جلد انتشار می یابد مقاله های فارسی میرزا فتحعلی آخوندزاده را که استاد حمید محمدزاده آکادمیسین آکادمی علوم آذربایجان شوروی گرد آورده چاپ می کنیم، در جلد اول مقاله های ادبی و در جلد دوم گفتارهای فلسفی آخوندزاده را دنبال هم چیدیم. به پایان جلد اول نیز ترجمه گفتاری را از "تاریخ ادبیات آذربایجان" پیرامون زندگی و تحلیل مقالات ادبی و هنری آخوندزاده افزودیم. نویسنده این مقاله ها و نوشته ها یعنی میرزا فتحعلی ؟آخوندزاده چهره برجسته تاریخ اندیشه اجتماعی، فلسفی و هنری کشورهای اسلامی در سده گذشته است. این فیلسوف که تاثیر و نقش عظیمی در پیدایی ادبیات مترقی دوران انقلاب مشروطه کشور ما داشت، سرجنبان جنبش فرهنگی در کشورهای اسلامی به شمار می رود.

664b5082c72c0.jpg

امیرکبیر و دارالفنون

قدرت الله روشني (زعفرانلو)

در روزهای شانزدهم و هفدهم بهمن‌ماه 1351، یعنی حدود 47 سال قبل، در کتابخانة مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران به‌منظور تجلیل از خدمات میرزا تقی‌خان امیرکبیر، مجلسی برای بررسی افکار و احوال وی همراه با نمایشگاه عکس، کتاب و روزنامه‌های آن روزگاران تشکیل شد. در این مجلس 12 نفر از استادان دانشگاه و محققان عالی‌قدر، پیرامون شرح احوال زندگی امیر، وضعیت دارالفنون و چگونگی تأسیس آن، و سایر مطالب در همین ارتباط بیاناتی ایراد کردند که متن این سخنرانی‌ها به سعی و تلاش آقای قدرت‌الله روشنی زعفرانلو تدوین و توسط «انتشارات کتابخانة مرکزی دانشگاه» در سال 1354 به زیور طبع آراسته شد. درباره امیرکبیر که زمان او را چه بسا بتوان از مهم‌ترین و اثرگزارترین دوران‌های تاریخی ایران گمان برد، کتاب‌ها و مقالات بسیاری تألیف شده و در دسترس پژوهندگان فارسی زبان قرار گرفته است. صد و شصت و سه سال پیش یکی از شایسته‌ترین مردان نام‌آور تاریخ ایران، بر اثر توطئه‌ بیگانگان کشته شد و دوره‌ درخشانی که با صدارت او آغاز شده بود، رو به افول و خاموشی گذاشت. قتل میرزا تقی‌خان امیرکبیر بی گمان ضربه‌ای بر پیکر تاریخ ایران بود. کسانی که با تاریخ ایران آشنایند می‌دانند که امیرکبیر دوران کودکی را در خانواده قائم مقام به شاگردی سپری کرد. داستان معروف فرا گرفتن درس هنگام خدمت به فرزندان قائم مقام، که بارها در منابع به آن اشاره شده، مربوط به همان ایامی است که به خانه شاگردی مشغول بوده است. «گویند که امیر در کودکی که ناهار اولاد قائم مقام را می‌آورد، در حجره معلمشان ایستاده، پای بازبردن ظروف، آنچه معلم به آن‌ها می‌آموخت، او فرا می‌گرفت تا روزی قائم مقام به آزمایش پسرانش آمده، هر چه از آن‌ها پرسید ندانستند. امیر جواب می‌داد. قائم مقام پرسید تقی تو کجا درس خوانده‌ای؟ عرض نمود روزها که غذای آقازاده‌ها را آورده، ایستاده، می‌‌شنیدم. قائم مقام انعامی به او داد. او نگرفت و گریه کرد. بدو فرمود چه می‌خواهی؟ عرض کرد: به معلم امر فرمایید درسی را که به آقازاده‌ها می‌دهد به من هم بیاموزد. قائم مقام را دل سوخته، معلم را فرمود تا به او نیز می‌آموخت.» امیرکبیر دست پرورده قائم مقام بود و به سبب ویژگی‌های برجسته شخصیتی‌اش در تاریخ دولت‌های ایران خوش درخشید. «واتسون»، نویسنده انگلیسی، درباره امیر مطالبی گفته که برازنده اوست: «در میان همه رجال اخیر مشرق زمین و زمامدارن ایران، که نامشان ثبت تاریخ جدید است، میرزا تقی‌خان امیرنظام بی‌همتاست، به حقیقت سزاوار است که به عنوان اشرف مخلوقات به‌شمار آید، بزرگوار مردی بود.»