هدف مقاله حاضر، بررسی معنیشناختی مکانیشدگی برخی مفاهیم انتزاعی در زبان قرآن است. این مطالعه در چارچوب مدل لیکاف و جانسون 1980 تحت عنوان نظریه استعاره شناختی ـ استعارههای جهتی ـ صورت گرفته است. مکانیشدگی، یکی از رایجترین استعارههای شناختی برای مفهومسازی عناصر مجرد و انتزاعی است که در تحقیقات زیادی مورد بررسی قرار گرفته است. پرسش اصلی تحقیق، این است که آیا مفاهیم مکانی در انتقال مفاهیم غیرمکانی قرآن تأثیرگذارند؟ و آیا میتوان بر اساس الگوی استعاره شناختی به ارتباط های مابین دو حوزه پرداخت؟ بدین منظور، واژهها یا کانونهای استعاری حاوی مفهوم مکانهای پشت، رو، دور، و نزدیک از قرآن استخراج شد. نتیجه بررسیها نشان داد که مفاهیم «اهمیت»، «توجه» و«شکست»، با استفاده از مفهوم مکانی «پشت» و «رو» و مفاهیم «عظمت»، «دشمنی» و «رسیدگی به امور»، با کمک مفاهیم مکانی «دور» و «نزدیک» مفهومسازی میشوند.
هدف از نگارش اين مقاله، بررسي زبان شناختي استعاره جهتي در قرآن با توجه به رويكرد نظريه معاصر استعاره است. اهميت اين تحقيق در اينجاست كه استعاره بخش مهمي از ارتباطهاي گفتاري و كلامي را تشكيل ميدهد و آن قدر طبيعي وارد زندگي ما ميشود كه ممكن است در عمل جلب توجه نکند. استعاره در زبان دين نيز كمتر از ساير صورتهاي زباني نيست. در استعارههاي جهتي، نظامي کلي از مفاهيم با توجه به مفاهيمي از نظامي ديگر سازمانبندي ميشود. استعارههاي جهتي، مفاهيم را با اعطاي صورت مکاني در جهات متقابل به يکديگر مرتبط ميکنند. اين جهتهاي مکاني، قراردادي يا دلبخواهي نيستند؛ بلکه بر مبناي تجربههاي فيزيکي و فرهنگي انسانها شکل ميگيرند. وظيفه اين نوع استعارهها بيش از هر چيز، برقراري انسجام در نظام مفهومي ماست. تقابلهاي «بالا يا پايين، جلو يا پشت، راست يا چپ، مرکزي يا حاشيهاي، درون يا بيرون» همه از اين دست است. اين جهتهاي فضايي يا مکاني با تصوير فضاي هندسياي که در ذهن به وجود ميآورند، مفهومي جديد و در نتيجه درکي جديد ميآفرينند.
مقاله حاضر با هدف بررسي تطبيقي استعارههاي مفهومي جهتي، در دو زبان فارسي و اسپانيايي به نگارش درآمده است. در اين مقاله تلاش شده تا از ميان طبقهبندي ليکاف و جانسون (1980) از استعارههاي مفهومي، در قالب استعارههاي ساختي، جهتي و هستي شناختي، تنها طبقه استعاره جهتي بر دادههايي از زبان اسپانيايي مورد سنجش قرار گيرد و کاربرد اين استعاره در سطح نگاشت استعاري و بازنمود زباني در زبان فارسي بازکاويده شود. تحليل 38 نمونه استعاره مفهومي جهتي در قالب 15 اسم نگاشت، که از رمان اسپانيايي گفت وگو در کاتدرال اثر ماريو بارگاس يوسا، مجموعه مقالاتي درباره استعارههاي مفهومي به زبان اسپانيايي و برخي دادههاي شفاهي استخراج شده بود، اين نتيجه را به دست داد که شباهتها ميان استعارههاي مفهومي مبتني بر درک انسان از مقوله «جهت»، در بين دو زبان به مراتب بيشتر از تفاوتهاست. اين نتيجه، جايگاه بنيادين درک مکان و درک جهت به عنوان خاستگاه شکلگيري استعارههاي مفهومي در حوزههاي انتزاعي را مينماياند. از سوي ديگر، توجه به تفاوتهاي دو زبان فارسي و اسپانيايي در ساخت استعارههاي مفهومي، مويد تاثير فرهنگ بر ساخت استعارههاي مفهومي است.
هدف از نگارش اين مقاله، بررسي زبان شناختي استعاره جهتي در قرآن با توجه به رويكرد نظريه معاصر استعاره است. اهميت اين تحقيق در اينجاست كه استعاره بخش مهمي از ارتباطهاي گفتاري و كلامي را تشكيل ميدهد و آن قدر طبيعي وارد زندگي ما ميشود كه ممكن است در عمل جلب توجه نکند. استعاره در زبان دين نيز كمتر از ساير صورتهاي زباني نيست. در استعارههاي جهتي، نظامي کلي از مفاهيم با توجه به مفاهيمي از نظامي ديگر سازمانبندي ميشود. استعارههاي جهتي، مفاهيم را با اعطاي صورت مکاني در جهات متقابل به يکديگر مرتبط ميکنند. اين جهتهاي مکاني، قراردادي يا دلبخواهي نيستند؛ بلکه بر مبناي تجربههاي فيزيکي و فرهنگي انسانها شکل ميگيرند. وظيفه اين نوع استعارهها بيش از هر چيز، برقراري انسجام در نظام مفهومي ماست. تقابلهاي «بالا يا پايين، جلو يا پشت، راست يا چپ، مرکزي يا حاشيهاي، درون يا بيرون» همه از اين دست است. اين جهتهاي فضايي يا مکاني با تصوير فضاي هندسياي که در ذهن به وجود ميآورند، مفهومي جديد و در نتيجه درکي جديد ميآفرينند.
تحقیق حاضر با اتخاذ روش تحلیلی ـ توصیفی و تبیین برخی از ویژگیهای فعال آوایی و فرایندهای واجشناختی گویش مازندرانی میپردازد. منظور از فرایندهای فعال، فرایندهای واجی از قبیل فرایند تشدید عارضی، همگونی و تضغیف یا نرمشدگی است. گویش مازندرانی در حاشیه سواحل جنوبی وجنوب غربی دریای خزر رایج است. از دیگر گویشهای خزری میتوان گیلگی، تالشی، تاتی و سمنانی را نام برد. در گردآوری دادههای این تحقیق، دادههای زبان پهلوی از فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته دیوید نیل مکنزی و ترجمه مهشید میرفخرایی و دادههای زبان مازندرانی مبتنی بر تحقیق میدانی نگارنده است که خود گویشوار این گویش است.